۱۳۸۸ بهمن ۲۰, سه‌شنبه

پژوهشي در تفسير روض الجنان و روح الجنان(20بهمن1388)


• ابوالفتوح رازي،حسين، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القران،مشهد،بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي،1366
از صدر اسلام تاكنون تفسير هاي گوناگوني بر قرآن نوشته شده است. اين تفاسير هر كدام از منظري متفاوت و گاه مشابه به قرآن و مفاهيم آن نگريسته مولفان با استفاده از روش هاي گوناگوني به تفاسير و تاويل آيات پرداخته اند تفاسير اوليه قرآن عمدتا به زبان عربي بوده است. "اولين تفسير فارسي قرآن در اواسط قرن چهارم انجام گرفت كه به نام "ترجمه تفسير طبري شهرت دارد هر چند كه به نظر بعضي قرآن پژوهان معاصر اين تفسير ارتباط چنداني با تفسير طبري ندارد و خود تاليفي مستقل است . تفاسير ديگر فارسي عبارتند از :

• تاج التراجم از ابوالمظفر اسفرايني – متوفي به سال 471 .

• تفسير التفاسير معروف به تفسير سور ابادي نوشته ابوبكر عتيق نيشابوري در حدود سال چهارصد و هفتاد .

• لطايف التفاسير معروف به تفسير زاهد يا درواجكي در اوايل قرن ششم .

• كشف الاسرار و عده الابرار معروف به تفسير خواجه عبدالله انصاري در اوايل قرن ششم به وسيله ابوالفضل رشيد الدين ميبدي .

• تفسير بصائر يميني اثر معين الدين محمد نيشابوري در اواسط قرن ششم .

• هفتمين ترجمه و تفسير قرآن به زبان فارسي كه در واقع اولين ترجمه و تفسير فارسي به مذاق شيعه اماميه به حساب مي ايد و در قرن ششم تاليف شده است، تفسير روض الجنان است كه بيشتر به تفسير ابوالفتوح رازي شهرت دارد نام كامل مولف آن حسين بن علي بن محمد بن احمد خزاعي نيشابوري است كه نسبش به نافع بن بديل بن ورقاء خزاعي از اصحاب معروف پيامبر مي رسد." (مهيار،ص18)

در اين مقاله ويژگي هاي تفسير ابوالفتوح رازي و برجستگي هاي آن نشان داده شده است .

درباره مولف و كتاب

ابوالفتوح رازي ،ايراني- فارسي – و خود وي فارسي زبان و از مردم شهر ري بوده است . در كتب رجال و تواريخ و سير به رازي و نيشابوري بودن شيخ تصريح شده ولي نسبش را خزاعي دانسته اند به علاوه مي دانيم كه وي و پدرانش همگي در شهر ري سكونت داشته اند . اجداد او بدیل بن ورقاء خزاعی و نافع بن ورقاءخزاعی دو تن از یاران رسول خدا از اجداد اویند . بنابراین خاندان ابوالفتوح اصالتا عرب بوده اند . (حقوقي،ص119-120)

مهمترین تالیف شیخ کتاب تفسیر روض الجنان و روح الجنان است که "به نظر مي رسد اشراف كامل مولف به علوم ديني عصر خود و شهرت وي به عنوان فقيه بزرگ خطه ري و مركز ايران و احاطه كامل او به زبان فارسي و عربي مهمترين رمز موفقيت وي است به گونه اي كه وي را قادر ساخته در جاي جاي تفسير خود از شعراي عرب و فارسي شاهد مثال مناسب و بجا بياورد."(مهيار 19)

تفسير ابوالفتوح در بيست جلد تاليف گرديده و اولين تفسيرفارسي زبان شيعه است . مولف در اين تفسير از تفسير تبيان و طبري بهره برده است. البته تفاوت هاي مهمي هم با تفسير تبيان دارد ."در اين تفسير از مباحثي چون،استناد به روايات ، شان نزول ،حكايت ،اشعار و...براي تبيين آيات بهره برده شده كه در تبيان يا به هيچوجه ديده نمي شود و يا كمتر ديده مي شود ."( اسلاميه ،ص85)

اما در زمينه نقل حكايات داستاني و شواهد شعري تاثير فراواني از تفسير طبري گرفته است ."وجود مشتركات در زمينه شواهد شعري به اندازه اي است كه به خوبي فرضيه اثر پذيري او را از تفسير طبري به ويژه در جنبه هاي ادبي مباحث لغوي و نحوي تقويت مي كند ."(عليئي ،198-197)

شیوة تنظیم تفسیر ابوالفتوح رازی اصولاً کلامی ـ روایی است ، اما از آنجا که بر جنبه های ادبی واژه های قرآنی مانند مباحث لغوی و زبانی و استشهاد به اشعار عربی برای روشن شدن معانی کلمات و جنبه های صرف و نحوی نیز تأکید دارد، خصوصیت ادبی را هم می توان بر آن افزود.

"اين تفسير در طبقه بندي تفاسير از منظر گرايش تفسيري در شمار تفسيرهاي جامع به حساب مي آيد چه از يك سو مطالب و مسايل گوناگون ادبي ، كلامي ، فقهي ، تاريخي ، عرفاني و اخلاقي را با كوتاهي و شيوايي در خود تمجيد بازگو كرده و در خود جاي داده است و از سوي ديگر رويكرد استدلالي و برهاني تفسير ابوالفتوح و از سوم سو رواني و شيوايي بيان و ادبيات و عرفي آن حوزه مخاطبان اين تفسير را گستره بسيار بخشيده است. خوانندگان اين تفسير در هر مرتبه و سويه علمي و دانش آموختگي كه قرار داشته باشند بهري و بهره اي از آن مي برند ."( هاشمي ، ص11)

"اصلي ترين ويژگي تفسير او سبك واعظانه و تاثير گزار آن بر خواننده است ...مجالس وعظ او از مقبوليتي عظيم در نزد مردم برخوردار بوده است ."( عليئي ،197)

در مورد شيوه نثر او مي توان اين موارد را عنوان كرد :كوتاهي جملات ،آوردن فعل در وسط جمله ،حذف فعل به قرينه يا بي قرينه ،كاربرد فعل وصفي ،آوردن ياي استمراري در آخر فعل ماضي ،كاربرد "شد" به جاي "رفت "كاربرد "با" عوض "به" فعل دعايي، "را"ي فك اضافه ، آوردن باي زينت بر سر فعل ماضي ، آوردن اشعار فارسي و عربي در مواردي . خود در مورد چگونگي كتابش گويد :

"اين كتاب – انشاءالله – ميانه اطناب و اختصار بود ، اطنابي كه ممل نباشد و اختصاري كه مخل نباشد و شرط آنست كه هر آيت كه بدو رسيم يا هر لفظ و هر قضيه آنچه شرط است در او گفته شود ."(روض الجنان،ج1ص3)

" در اين تفسير بيشتر شاهد تفاسير ظاهري هستيم تا باطني و عرفاني و ذوقي . هيچ آيه را به ميل و تصور خود تأويل نكرده و پيوسته مستندات را آورده است و حكايات در اين تفسير به قدري زياد است كه مي توان آنرا تفسيري تاريخي داستاني دانست كه شامل احاديث ،روايات ،افسانه ها ،قصص قرآن و حكايات پند آموز است و در هر حال نمونه اي از تفسير نويسي زمان هاي دور ." (غفاري جاهد،70)

ابتداي كتاب با نعت خداوند با نثري مسجع آغاز شده:

"سپاس خداي را كه بردارنده اين ايوان است و گسترنده اين شادروان است . آراينده آن به آفتاب و ماه و ستارگان است و دارنده اين پيغمبران و امامان است .(روض الجنان،ج1ص1)

پس از آن در لطف خدا و لزوم بعثت رسل و انزال كتب سخن مي گويد كه سبك آن با نثر مسجع قبلي متفاوت است . در توصيف قرآن – كه مجمع علوم است – مي گويد :

"آن گه آنرا مجمع علوم كرد تا هيچ نوع از انواع علوم نباشد والا در اين كتاب يابند . پس چاره نباشد آن را كه در تعاطي اين علم كند و خواهد كه در تفسير تصنيفي كند از آنكه از همه علوم كه اين كتاب عزيز متضمن است آنرا و مشتمل است بر آن با بهره باشد خصوصا علم ادب و علومي كه منسوب باشد به علم ادب ... و بايد تا فقيه باشد تا آياتي كه متضمن احكام شرعي باشد با معاني آن و وجه استدلالي از او بر مذهب صحيح بداند ... و چاره نباشد از طرفي اخبار كه لايق باشد به آيت و معني او و آياتي كه وارد باشد بر سببي . سبب آن گفتن . قصه اي كه متعلق باشد به آيت ببايد گفتن به مقدار آنكه گزارش معني آن باشد ."(روض الجنان،ج1ص2)

نظام ساختاري روض الجنان

"تفسير ابوالفتوح در طرح مسايل تفسيري و پيشاتفسيري نظام مند بوده داراي اسلوب و روش ويژه اي است كه از اغاز تا انجام – جز موارد اندك- بدان پايبند مانده است . اين اسلوب و نظام ساختاري چنين است :

1- يادكرد نام و يا نام هاي سوره

2- بر شماري فضيلت و ثواب تلاوت سوره

3- آوردن مجموعه به هم پيوسته از آيات

4- ترجمه روان و كوتاه آيه به آيه آن مجموعه

5- تفسير آن مجموعه از آيات به ترتيب شمارگان و يا روش زير :

1/5- توضيح لغت هاي موجود در هر يك از آيه ها

2/5- بيان مباحث دستوري (نحو و صرف)آيات

3/5- شيوه قرائت- اگر قرائت هاي مختلف در آن آيه وجود داشته باشد

4/5- اسباب نزول

5/5- توضيح مفهوم و پيام آيه به صورت مجموعي و يا در چند بخش"(هاشمي ،12)



ابزارهاي تفسيري

"رازي در تفسير و روشن كردن مفهوم آيات قرآن از ابزارهاي مختلف سود جسته است ،لغت ،شواهد شعري از پارسي و تازي ،قواعد دستوري ،ادبي ،بلاغي ،و اصولي ،اقوال اصحاب و تابعان ،عقل و نقل – روايات نبوي از طريق راويان تشيع و تسنن، روايات اهل بيت و خود آيه هاي قرآني –از جمله ابزارهاي تفسيري ابوالفتوح است ."(هاشمي12)

به نمونه های از این ابزار اشاره می شود:

تفسير قرآن به قرآن

يكي از روش هاي مهم تفسير ، كمك گرفتن از خود قرآن است . در اين تفسير نيز در بسياري مواقع به آيات ديگر قرآن استناد شده و بر اساس آنها حكم شده است .

در اين روش ، گاه آيات در كلماتي مشترك هستند و گاه در محتوا و موضوع مثلا براي تفسير آيه پنجم سوره شورا از آيات 90 و 91 مريم استفاده مي كند و براي تفسير آيه 118 سوره نحل از آيه 146 سوره انعام كمك مي گيرد اين آيات در كلماتي اشتراك دارند .

اما آيات 55-56 سوره مومنون و آيه 178 سوره آل عمران از نظر معنايي با هم مشابه هستند و مولف به اين شكل از آنها كمك مي گيرد تا معني را روشن كند .

استفاده از روايات نبوي و ائمه

احاديث منقول در اين تفسير عمدتا احاديث و اخباري است كه از ائمه معصومين روايت شده است . ابوالفتوح به احاديث اهل سنت هم در درجه بعد از احاديث شيعه اعتنا دارد واز مفسران صحابه و تابعين اقوال ابن عباس و قتاده سدي و مجاهد را نقل مي كند .

"بر اساس استخراج و جست و جوهاي انجام شده مجموع رواياتي كه در تفسير ابولفتوح از پيامبر نقل شده است 1820روايت است در حاليكه تمام روايات نقل شده از امامان در اين تفسير حدود دويست روايت است بيشترين روايات ائمه نيز از امام علي ، امام صادق .و امام باقر است" (حقوقي،25) ابوالفتوح به احادیث اهل سنت اعتنای فراوان دارد و از مفسران صحابه و تابعین نظیر ابن عباس ،قتاده و سدی و مجاهد زیاد نقل نموده است ."(دیاری بیدگلی ،287)

با نگاهی دقیق تر،کل احادیث این کتاب 2016 است که 1820 حدیث مربوط به پیامبر است و از این تعداد 649 حدیث به عربی و 1271 حدیث نبوی به فارسی است که معادل عربی آن نیامده است همچنین تعداد 196 حدیث از ائمه است که 78 تای آن عربی و 118 تا فارسی است.

او گاهي روايات مختلف را نقل مي كند و بعد آنها را نقد مي كند و رد يا تأييد مي نمايد. گاه اين روايات سند معتبري ندارد و با عقل و منطق همسو نيست :

"وهب بن منبّه گويد : خداي تعالي را هجده هزار عالم است دنيا يكي از آن است و آن گاه عمارت دنيا به اضافت با خرابش چنان است كه خيمه اي در بياباني ."( روض الجنان ،ج1 ص74)

"كعب الاحبار گفت دجله جوي آب بهشت است و فرات جوي شير بهشت است و نيل مصر جوي خمر ايشان است و سيحان جوي انگبين است و اين چهار جوي از كوثر مي آيد ."(روض الجنان، ج17 ، 300)

با توجه به اينكه اين راويان منبع خبر خود را نقل نكرده اند از طرفي با اين اوصاف بايد بهشت را در روي زمين تصور كنيم كه معراج پيامبر و ديدار بهشت و جهنم در آسمان آنرا نقض مي كند .

اين روايات معمولا از كتب حديث و استناد به روات ظاهرا امين است اما گاه همين راويان چيزهايي نقل مي كنند كه نه عقل قبول مي كند نه علم .

يكي از حكايات عجيب در مورد سوره حمد از پيامبر چنين نقل مي شود: "ابوهريره نقل مي كند كه پيغمبر به مسجد آمد "ابي كعب"نماز مي كرد . صدايش كرد جواب نداد . پيغمبر به اين آيه استناد كرد :"يا ايهاالذين امنوا استجيبوالله و الرسول اذا دعاكم لما يحييكم .."سپس به او گفت آيا ميخواهي تو را سورتي آموزم كه در قرآن و تورات و انجيل نيست ؟ و سوره فاتحه را به او آموخت ."(روض الجنان،ج1ص38)

"اين كه چرا پيامبر ابي كعب را سر نماز صدا زد و نيتش چه بود و اصلا در ميان نماز مي شود پاسخ پيغمبر را داد يا نه خود مسئله اي است كه جاي بحث دارد اما مساله مهمتر در اين روايت اين است كه چطور سوره حمد در قرآن وجود ندارد . در مجعول بودن اين گفته دلايل چندي مي توان عنوان كرد از جمله اينكه شخصي كه نماز مي خواند سوره فاتحه را هم اموخته است و مي خواند زيرا در همين تفسير چند بار نقل شده كه نماز بدون سوره فاتحه درست نيست .(روض الجنان،ج1ص39)

دليل دوم اينكه هيچ سوره اي در تورات و انجيل نيست و در قرآن هست پس اينكه سوره فاتحه در اين سه كتاب موجود نباشد منتفي است اگر منظور اين باشد كه نظير اين سوره در اين سه كتاب نيست باز هم نمي شود چون هيچكدام از سوره هاي قرآن نظير ندارند.معلوم مي شود اين گفته در تمام كلمات غلط و بي اساس است .(غفاري جاهد،ص61)

اما نمي توان گفت تمام روايات اين كتاب مجعول و بي اهميت است بلكه گاه اخبار خوب و قابل توجهي نيز ديده مي شود مانند اين روايت از امام صادق:

"مردي نزد امام صادق آمد وگفت خبر ده ما را از بهترين نام خدا و نزد او آبي بود و آنروز سرد بود امام به او گفت در اين حوض غسل كن تا بگويم . مرد در آب سرد درمانده شد و گفت "يارب اغثني" . امام فرمود همين است بهترين نام خدا. آنچيز كه بنده هنگام درماندگي گويد خداي تعالي او را فرياد رسد .(روض الجنان،ج1ص82)

"در اين روايت نمونه اي از آموزش هاي امام صادق را مي بينيم كه تاكيد بر نام و صفات بي انتهاي خداوند دارد وآنرا از راه عمل مي آموزد نه با گفتار و نشان اينست كه از هر دلي راهي است به خدا و هر كس بايد وسيله را در خود جست و جو كند ."(غفاري جاهد ،ص63)

عقاید كلامي

کلام نیز یکی از ابزارهایی است که در این تفسیر بسیار به آن توجه شده است . مولف با فرقه های کلامی آشنا و به عقاید آنان واقف بوده و گاه اعتقادات آنها را برای نقد و رد در کتابش آورده است.

" در كلام متاثر از شيعيان هم عصر خويش است كه در مسايل توحيد و عدل با معتزله هم باور بوده اند ولي از جهت تعريف ايمان و شفاعت و امامت با آنها اختلاف داشته اند .( حقيقت خواه ،136) از کلامیون مختلف نقل قول می کند و اقوال آنان را بررسی می نماید،چنانچه در نقل روایتی از شهر بن حوشب گوید :

"ابلیس از جنیان بود که در زمین فساد کردند خدای تعالی فریشتگان را بفرستاد تا ایشان را هلاک کردند و براندند و ابلیس را اسیر گرفتند و به آسمان بردند ...مشایخ معتزله این قول اختیار کردند ."( روض الجنان ،ج1، 212)

همچنین در تفسیر آیه 25 سوره انبیا می نویسد :

"گوید ای محمد بر این دعوی که کردید حجتی و برهانی بیارید که هر آن دعوی که در دلیل و حجت عاری باشد مقبول نبود و این دلیل است بر بطلان تقلید ."(همان،ج8، 12)

در تفسیر آیه 57 سوره ذاریات :

و ما خلقت الجن و الانس الا لیعبدون ، می گوید "جن و انس را نیافریدم مگر اینکه مرا بپرستند . گواه بر بطلان قول اهل جبر است زیرا آیه از آیات محکمۀ قرآن است و ظاهر آن بر همگان حجت می باشد و اگر گنهکاران در انجام دادن گناه فارغ از اختیار باشند دیگر آفرینش آنها برای معرفت و عبادت حق بی معنی خواهد بود . معنای آیه حاکی از آن است که این غایت درباره همگان امکان پذیر است گروهی راه اطاعت را برگزینند و گروه دیگر راه عصیان را."( همان ،ج18، 116)

مسايل فقهي

در آيات مشتمل بر احكام فقهي به نقل فتاواي مذاهب پرداخته و آراي بيشتر فقها را مطرح كرده و به نقل اقوال فقيهان اهل سنت اصرار دارد و در صورت لزوم دليل بعضي فقيهان را هم ذكر كرده و گاهي هم به نقد و تحليل آنها پرداخته است.

" ابوالفتوح اولين كسي است كه تفسير شيعي را به زبان فارسي نگاشته و لاجرم به مباحث خاص شيعه از جمله مبحث امامت توجه ويژه اي داشته است .همچنين در لابلاي تفسير ،مسايل فقهي را از نگاه شيعه نگريسته است ."( آذرمكان ،193)

بحث هاي نحوي و لغوي

در بسياري موارد با بحث در ريشه لغات و مباحث نحوي ، آيات را تجزيه تحليل مي كند . از آن جمله است در اين آيات:

"وقلنا يا آدم اسكن – پس از آنكه ابليس را براند آدم را گفت : بهشت را مسكن تو كردم و براي آن ضمير مرفوع منفصل اظهار كرد ،اعني "انت"پس از آنكه مستكن بود تا عطف اسمي ظاهر كند بر او ، چه عطف ظاهر بر مستكن نشايد كردن چنانكه در ذكر آيت گفت :انه يريكم هم و قبيله...،و مانند اين:اذهب انت و ربك . "زوج" هم جفت باشد يعني نر و ماده و زوج ماده باشد ،گاه با "ها"گويند و گاه بي "ها"شاعر مي گويد :

واريكم لدي الحمامات عندي مثل صون الرجال للازواج

يعني النساء و او جمع زوج باشد و جمع زوجه زوجات بود و مراد به اين لفظ حوّاست ."( روض الجنان، 216)

جنبه ادبی

از نظر ادبی کاربرد انواع سجع و جناس ،آرایه های ادبی شعر و حکایت دارای اهمیت فراوان است اشعار عربی را از شعرایی چون فرزدق ، نابغه ذبیانی ، اعشی قیسی و از شعرای ایرانی چون سنایی فردوسی و رودکی مثال آورده است . همچنين امثال و كلمات سايره عربي بسیار دیده می شود .

به نمونه هايي اشاره مي شود:

آخرالدواءالكي : به مناسبت تفسير يوم يُحمي عليها في نار جهنم فتكوي بها جباههم و جنوبهم و ظهورهم . توبه/35

مي گويد در مثل هست كه اخر الدواءالكي . آخر درد داغ باشد يعني آخر درد بدان انجامد كه لابد داغ بايد نهادن و اين مثل در آنجا گويند كه مدارا و رفق سود ندارد .(همان، ج9،232)

يا ابر من النسر در آيه امّا يبلغنّ عندك الكبر احدهما او كلاهما اسرا/ 23

"براي آن تخصيص كرد حالت كبر را كه آن حالت ضعف باشد و احساس حاجب به خدمتكار و مراعي و براي اين در مثل آورده اند.

فلان ابرّ من النسر براي آنكه كركس چون پير شود و او را نهوض نباشد بچگان او را زقّه كنند به مانند آنكه مادر و پدر ايشان را زقّه كرده باشند" (عليئي،210-211)

همچنين است امثالي چون الاب جلّاب و الاخ سلّاب ، اعرض من الدهنا، اياك اعني واسمعي يا جاره .

قصص و حكايات

يكي از مهمترين ابزارهاي اين تفسير نقل قصه هاي قرآني با طول و تفصيل بسيار است . در زمينه قصص انبياء بدون نقادي از كتاب عرائس ثعلبي كه پر از اسرائيليات و گزاف گويي است نقل مي كند .

"همانطور كه مولف در آغاز مي گويد ، قرآن كتابي جامع است كه از هر علمي و هنري در آن يافت مي شود . يكي از مواردي كه در قرآن به كرات مي بينيم ذكر تاريخ گذشتگان و اقوام دور تاريخ است كه در اين كتاب گاه خلاصه و گاه گسترده تر بيان شده است و يكي از موضوعات مورد بحث هر تفسيري همين حكايات است غير از كتب تفسير كتاب هايي نيز تنها در صدد جمع آوري قصص قرآني برآمده با افزودن شاخ و برگ هايي بر آنها قصه اي مستقل آفريده اند كه گاه با واقعيت متفاوت است. مفسران نيز در شرح آيات گاه از اين حكايات مشروح استفاده كرده و بر اساس آن تفسير كرده اند . در تفسير ابوالفتوح نيز گذشته از اين كه براي خيلي از آيات ، تفسير و حديث و شأن نزولي نقل مي شود ، حكايات و قصه هاي قرآني نيز جدا از آنچه در قرآن است به طور كامل شرح مي شود كه اين تفسير را بسيار شيرين و خواندني مي كند ."(غفاري جاهد،59)

حكايات نقل شده در اين تفسير گر چه شيرين و خواندني است اما نمي توان به آنها استناد كرد زيرا پاره اي از آنها از نظر علمي و عقلي پايه اي ندارند. حكاياتي كه در اين تفسير نقل مي شود و ديدگاه مولف نسبت به آنها چند گونه است :

" حكاياتي كه مربوط به داستان هاي اصلي قرآن است ،مانند قصه يوسف و زليخا ،يونس و ماهي ،ابراهيم و همسرانش ،قوم لوط ،قوم بني اسراييل و... ابوالفتوح در اين قسمت گذشته از نقل آيات قرآن و اصل داستان ،شاخ و برگ هاي اضافي كه وجود داشته اما در قرآن براي رعايت اختصار و ايجاز حذف شده و يا از اسراييليات است و ماخذ درستي ندارد ، نقل مي كند . شخصيت هاي اصلي از متن قرآن بيرون آمده و واقعي هستند اما شخصيت هاي پشت پرده اي هم اضافه شده و داستان را شاخ و برگ مي دهد ."(همان ،60)

گاهي روايات مختلفي را نقل مي كند و به نقد مي نشيند اما تحليل درستي ندارد و قول اشتباهي را مبنا قرار مي دهد . يكي از اين داستان ها آفرينش حوا است :

"علما خلاف كردند در خلق حوا . بعضي گفتند خداي تعالي او را از بقيه طينه آدم آفريد ودرست آنست كه در خبر آمد كه چون آدم عليه السلام در بهشت بنشست تنها بود و مستوحش مي شد از تنهايي خداي تعالي خواب بر آدم افكند تا آدم بخفت پس بفرمود تا از پهلوي چپ او استخواني بگرفتند و خداي از آن استخوان حوا را بيافريد بر صورت آدم با جمال تمام و حله هاي بهشت در او پوشانيد ."( همان،ج1، 216)

"در خبر است كه رسول عليه السلام گفت خداي تعالي زنان را از استخوان پهلو آفريد و آن كژ باشد اگر خواهي تا راست باز كني بشكني و اگر استماع كني بدو در او كژي باشد "( همان،217)

حكايتي هم از امير المومنين تعريف مي كند كه زن و مردي نزد شريح قاضي رفتند و زن دو جنسي بود هم شوهر داشت و هم كنيز . امير المومنين مرد بودن او را با شمردن دنده هايش معلوم كرد .

چنين رواياتي كه ابوالفتوح آنها را صحيح مي خواند در احاديث ديگري نقض شده و عقيده شيعه بر اين است كه آفرينش حوّا نيز از همان گلي بوده كه از آدم باقي مانده است.

باور آفرينش حوا(زن)از دنده عقيده اي رايج در كتب تفسيري و روايي اهل سنت است تا آنجا كه در عصر حاضر نيز بسياري از نويسندگان اين مكتب بر اين باورند و بر آن پاي فشاري مي كنند (براي نمونه نك:محامي ،1998م، 14-16 ، فوزي النعال ،2000م، 13، عبدالمنعم حسن، 1985مف 22، صلاح الخالدي ،1419ق، 28)

كم بودن يكي از دنده هاي مردان نيز با علم تشريح تضاد دارد و با شمردن دنده ها مي توان پي برد كه چنين چيزي نيست .

شماري از روايات روض الجنان با هدف نشان دادن سستي عقايد و باورهاي مخالفان جمع آوري و گزارش شده است . نويسنده روض الجنان با طرح اين روايات و نسبت دادن آنها به حشويه و اهل حديث به گونه اي در پي نماياندن خرافي بودن اعتقاد ايشان است . براي نمونه در قصه موسي از رواياتي ناسازگار با عقل و شرع سود مي برد و در توجيه اين بهره وري مي نويسد :

" واين محال است و مخالف عقل و شرع است و لكن من براي آن آوردم تا مردم مقالات مخالفان و محالات ايشان نيز بشنوند و بدانند ."(روض الجنان،ج9 ، 14)

قسم ديگر روياتي است كه ابوالفتوح به دليل ناسازگاري مفاد آنها با ادله عقلي و نقلي و يا عدم اعتبار مصادر و ضعف اسانيدشان به شدت مورد انتقاد قرار داده است . وي رواياتي را كه با سياق آيات و معتقدات مذهب شيعه و شواهد قطعي تاريخي ناسازگار بوده و صرفا از طريق عامه و اهل حديث نقل گرديده مردود شمرده از جمله افسانه شرك آدم و حوا و ماجراي ازدواج پيامبر با زينب دختر جحش ،افسانه سرايي نسبت به يوسف و داستان ذبح اسماعيل و داود و افسانه غرانيق.

درباره هاروت و ماروت نيز پس از آنكه اقوال مختلف را در اينكه آنان دو فرشته بودند يا دو پادشاه نقل مي كند ، قصه را درباره دو فرشته تعريف مي كند كه به زمين آمدند وداراي شهوت انساني شدند وخدا ايشان را تا قيامت عذاب مي كند سپس اقوال مختلف را درباره نحوه عذاب آنها آورده است :"عبدالله مسعود گفت ايشان به موي سر اويخته اند تا به روز قيامت . قتاده گفت :از كمر بست تا بند پاي در بند و قيدند . عثمان بن سعيد گفت : به پاي آويخته اند و به سياط آهن مي زنند ايشان را ..( روض الجنان،ج2، 83)كه به نظر مي آيد قضيه از ابتدا هم درست نباشد چه رسد به نقل قول هاي مضاعف :" داستان هاروت و ماروت را بدون نقد و بررسي نقل كرده كه با عصمت فرشتگان الهي سازگاري ندارد."(دیاری بیدگلی،294)

درباره گاو بني اسراييل دو حكايت ذكر مي كند سپس مي گويد :

"عجب آنست كه اين هردو روايت در تفسير هاي آنان است كه ايشان مي گويند: هرگاو كه بودي روا بودي و به تشديد ايشان مشدد شد و نمي دانند كه اين متناقض قول و مذهب ايشان است براي آن كه اين هر دو قصه دليل مي كند كه مراد خداي تعالي جز اين گاو معين نبود چون چنين باشد اين قوت آن مذهب مي كند كه سيد- رحمه الله عليه- اختيار كرده است كه گاو نمي شايست كه باشد الا به جامع جمله اين صفات را كه در آيات مذكور است چه مراد خداي تعالي آن بود و امر به او تعلق داشت." (روض الجنان، ج2، 8و9)

همچنين درباره اولين فرزند آدم و حوا رواياتي نقل مي كند مبني بر اينكه شيطان آنها را فريفت كه براي زنده ماندن فرزندشان و يا براي آنكه از جنس خودشان باشد و حيوان نباشد اسمش را عبد الحارث بگذارند و آنها پذيرفتند اين روايات از كلبي و سدي است . سپس مي گويد :

"كفر و شرك لايق نيست به آدم و حوا "(روض الجنان،ج9 ، 39)

"حكاياتي ديگر هم هست كه ارتباط مستقيمي با تفسير آيه ندارد اما براي شاهد آوردن يا توضيح اضافه تر به ياري گرفته مي شوند . اين حكايات گاه افسانه اند مانند مكالمه ابليس با ماهي كه زمين بر پشت اوست ،كه از نظر علمي و عقلي واقعيت ندارد و گاه هم داستاني شبيه واقع است مانند قصه زني كه به كمك جادوگر هوويش را از سر راه برداشت ."(غفاري جاهد،60)

از كعب احبار نقل مي كند :

"يك روز ابليس آمد و به ماهي گفت هيچ داني كه بر پشت تو از زمين و كوه ها و حيوانات چه نهاده است ؟اگر خويشتن بجنباني همه ريخته شوند . ماهي همت كرد كه چنان كند . خداي تعالي جانوري فرستاد تا در بيني آن ماهي شد و او را برنجانيد . او در خداي بناليد . خداي تعالي فرمان داد تا آن جانور بيرون آمد و بروي حوت نشست . هرگه همت كند به مانند آن درو نگرد نيارد كردن . آنگه زمين ماننده كشتي بر سر اب مي جنبيد خداي تعالي كوه ها ا بيافريد و به ميخ زمين كرد تا دوخته شد . چنانكه گفت والجبال اوتادا."( روض الجنان ،ج1،156)

اين داستان از انواع اسطوره هايي است كه در تواريخي مانند طبري ديده مي شود و معلوم است كه از نظر علمي پايه اي ندارد و مربوط به زماني است كه زمين را بر شاخ گاو ،گاو را بر پشت ماهي و ماهي را در اقيانوس مي پنداشتند . از اين حكايات در اين كتاب بسيار است و نظير آن حكايت كشتي نوح است كه شيطان بر پشت آن نشست .نوح گفت توبه كن يا ابليس خود و مردمان را تباه كردي "و خداوند شرط كرد كه توبه شيطان سجده بر خاك آدم است و او نپذيرفت .(همان،214)

"اين نوع نگرش به افرينش جهان و انسان و ابليس گاه از ديدگاه عرفاني نيز سرچشمه مي يگرد و مبناي تفسير به راي و به دل نيز قرار گرفته است و عرفايي چون عين القضات همداني در كتاب تمهيدات و نامه ها برخي از آيات قرآن را بنا به نداي دل و گمان شخصي خود تأويل كرده و ابليس را داراي شخصيتي غير از آنچه تفاسير لفظي تعبير مي كنند مي داند ."(غفاري جاهد،69)













جمع بندی

به طور كلي تفسير ابوالفتوح رازي با تمام اهتمامي كه در آن براي تبيين آيات قرآن شده ، تفسيري پر طول و تفصيل و توضيحات غير ضروري است كه استفاده از آن براي عموم تنها از طريق خواندن حكايات ميسر مي شود كه در آنصورت بر جهل نسبت به معاني آيات مي افزايد . همچنين به اين دليل كه صرف و نحو و معاني لغات و سلسله اسناد و بسياري مطالب مشكل كه در تفاسير هست براي طلاب سنگين بوده ،برخي تنها به خواندن حكايات شيرين اكتفا مي كنند و چون همه گونه حكايتي در آن به انحاء گوناگون يافت مي شود پيدا كردن آنچه صحيح است حوصله و دقت بسياري مي طلبد . چنانچه نقل روايات مربوط به آفرينش حوا و فريب خوردن او از شيطان و مطالب غير واقعي درباره شيطان و هابيل و قابيل و آفرينش دنيا و ...كه ميان عوام الناس دهان به دهان نقل مي گردد از چنين كتابهايي نشات گرفته كه بعضا از علماي منبري شنيده شده است و با توجه به اينكه طول و تفصيل هاي اينچنيني راه را بر فايده آيات مي بندد. اگر علما اهتمامي براي پيراستن چنين كتاب هايي به خرج داده خلاصه اي منقّح، موافق طبع شيعه بدور از اضافات پديد آورند ، دور از فايده نيست .

منابع
• اسلاميه ، حميد رضا ، بررسي تطبيقي تفسير تبيان و تفسير روض الجنان ،مجموعه مقالات همايش ابوالفتوح رازي ،ج11، صص84- 131

• ايراني، محمد، نگاهي به شيوه ابوالفتوح رازي در تفسير قصص قرآني ،اينه پژوهش ، مهر و آبان 1384،شماره 94، صص 88- 100

• حشمت الله آذر مكان ، بررسي سبك تفسيري ابوالفتوح رازي ،مجموعه مقالات همايش ابوالفتوح رازي ج12 ، صص179-195

• حقوقی،عسگر، تحقیق در ابوالفتوح رازی، مجموعه مقالات همايش ابوالفتوح رازي ج5صص119-163

• حقيقت خواه، مهدي، پژوهشي تطبيقي بين تفسير ابوالفتوح رازي و تفسير فخر رازي (امامت ) ،مجموعه مقالات همايش ابوالفتوح رازي، 132- 190

• دیاری بیدگلی ،محمد تقی ،نقل و نقد اسرائيليات در تفسير ابوالفتوح رازي، مجموعه مقالات همايش ابوالفتوح رازي ،ج 11، صص231- 287

• ابوالفتوح رازي،حسين، روض الجنان و روح الجنان في تفسير القران،مشهد،بنياد پژوهش هاي اسلامي آستان قدس رضوي،1366

• عليئي، عباس، بازتاب امثال عربي در تفسير ابوالفتوح رازي ، مجموعه مقالات همايش ابوالفتوح رازي،ج12 صص197-213

• طباطبایی،کاظم، خاتمی ،معصومه،اسرائیلیات و ابوالفتوح رازی ، مجموعه مقالات همايش ابوالفتوح رازي، ج11، صص 285-257

• غفاري جاهد،مريم،حكايات تفسير ابوالفتوح رازي و نقد آنها ،خبرنامه شماره2 همايش ابوالفتوح رازي صص 70- 58، چاپ 1383

• مهيار،محمد،گلستان قرآن ، اسفند 1381، ش 143 صص18-21

• هاشمي، حسين، پژوهش هاي موضوعي :ابوالفتوح رازي و تفسير قرآن به قرآن، پژوهش هاي قرآني، بهار 1384 ش 41 صص51-9


۱ نظر:

ناشناس گفت...

Ты очень способный человек! Желаем Вам удачи!