۱۳۹۱ مهر ۲۱, جمعه

وصله های ناجور ادبی

محمد علی گودینی، تالار پذیرایی پایتخت، انتشارات سوره مهر 1388، 296 صفحه،
برنده دهمین دوره جایزه کتاب فصل
طرح کلی داستان
رمان"تالار پذیرایی پاتخت" نوشته محمد علی گودینی، با نیم نگاهی به فساد رژیم پهلوی و قیام 15 خرداد، به موضوع اصلاحات ارضی و مشکلات روستاییان و مهاجرت آنان به شهر و عواقب آن می پردازد. این کتاب که در اولین دوره جشن داستان انقلاب مورد تقدیر قرار گرفته بود ، در دهمین دوره جایزه کتاب فصل نیز برگزیده شد .
داستان از روستا در هنگام جریان اصلاحات ارضی آغاز شده و سال های پیش از انقلاب  اسلامی را روایت می کند .
ادامه درکتاب "گذری بر سال های ابری"- انتشارات شالان

گردن های افراشته


ما یک سر و گردن از تفنگها بالاتریم - شاهرخ تندرو صالح
رمان روایتگر مردی روان پریش است که خود قهرمان و راوی داستان است . این مرد به همه چیز و همه کس شک دارد و هیچ چیز را قبول ندارد و از همان سطور اولیه داستان روان پریشی خود را فریاد می زند . داستان با سبک پست مدرن پیش می رود. هیچ چیز سرجایش نیست. راوی به قول خودش با مرده های توی ذهنش زندگی می کند و همیشه در کابوس به سر می برد.

 روال خطی داستان دچار تیک های عصبی راوی  و جریان سیال ذهن نوستالژیک اوست .

او در نوجوانی قلم خوبی داشته و برای نوجوانان مدرسه اش در برابر گرفتن پول نامه عاشقانه می نوشته آنهم برای معشوقه های خیالی که گاه آنها را در واقعیت هم از مدرسه دخترانه انتخاب می کرده است. اسامی دخترانه ای در میان کتاب وول می خورد و نمی دانیم اینها واقعا آدمند یا آدم بوده و مرده اند یا همه زادۀ ذهن معشوقه ساز راوی است . همین قضایا بعد از ازدواج، راوی را دچار مشکل می کند و کارش به جدایی می کشد .

"واقعیتش این است که من از همان اولش از بند و بست های زندگی خانوادگی منزجر بودم مخل آزادی جان آدم است ."(ص121)         

             راوی در صدد ایراد گرفتن از همه چیز است :جنگ ، کمیته ،آوردن استخوان ها ، رفتار آدم هاچه در ادارات و چه در اجتماع.

تاکید زیادی بر گرفت و گیر های کمیته دارد و اینکه حتی زن و شوهر ها هم آزاد نبوده اند با هم راه بروند . مثلا زمانی که با همسرش به مشهد رفته اند توی خیابانها نمی توانسته اند بدون اینکه جواب پس بدهند ، با هم راه بروند:

"زهرمارمان شد . تنها جایی که می توانستیم بر دل هم بنشینیم توی حرم بود ."(23)

زاویه دید اول شخص دیدگاهی ایجاد کرده که همیشه حق با راوی باشد ؛گر چه دیگران قبولش نداشته باشند. او بر خلاف همسرش عقاید مذهبی محکمی ندارد و ذهنش پر از مطالبی است که خانواده اش به او آموخته اند آنها با وجود اینکه خانواده شهید یا مفقود الاثرند پیداست که دل خوشی از نظام ندارند و مذهب هم در نگاهشان متفاوت با دیگران است :

"ماه عسلمان را به پیشنهاد او رفتیم مشهد . اصل گم شده بود ما دنبال چیزی دیگر بودیم."ص23)

گیر کردن راوی بین بهشت و جهنم و واقعیت آنها از ابتدا بیان می شود و عقاید راوی را نشان می دهد گویا همه به او می گویند که بهشت و جهنمی در کار نیست و همه چیز همینجاست .

"جهنم خودمونیم ننه بهشت هم خودمونیم مادر."(ص12)
 ادامه درکتاب "گذری بر سال های ابری"- انتشارات شالان