۱۳۸۸ دی ۱۴, دوشنبه

دستورنامه کسروی(كتاب ماه تاريخ مهر 1388)

توقیعات کسری انوشیروان، محمد جلال الدین طباطبایی زواری، به اهتمام حسن نخجوانی، تهران ، شفیعی ،1387، 188 صفحه
مقدمه
کسری انوشیروان بیست و یکمین شاهنشاه ساسانی پسر قباد (153-579م) یکی از پادشاهان بزرگ ایران است که از او به عنوان شاه عادل یاد می شود.
انوشیروان علاوه بر مسلمانان ایران در میان سایر مسلمین نیزشهرت داشته و حکایاتی که در تواریخ موجود است نشان می دهد فرمانروایان سرزمین های دیگر نیز از سیاست های او پیروی می کردند :"مسکویه در همان تجارب الامم حکایت می کند که عمر با گروهی از ایرانیان خلوت می کرد که سیاست پادشاهان و بالخصوص پادشاهان ایران را و بالاخص انوشیروان را برای او می خواندند "(مقدمه مینوی،ص10)
همچنین "سرجان ملکم مؤلف تاریخ ایران می گوید فرامین انوشیروان از سواحل دریای مدیترانه تا سواحل دریای هند و از ساحل بحر احمر تا بحر خزر و از ساحل بحر اسود تا کنار رود سیحون مورد اطاعت عموم بود ." (مقدمه یانگ، 37)

ویلیام یانگ مترجم انگلیسی کتاب توقیعات،درباره انوشیروان می گوید :"یکی از سه پادشاه بزرگی است که در ایران سلطنت کرده اند. آن دو پادشاه دیگر یکی داریوش پادشاه سلسله هخامنشیان است 521-485 قبل از میلاد و دیگری شاه عباس کبیر پادشاه سلسله صفویه است . غالبا انسان در این قرن نوزدهم فراموش می کند که تا چه اندازه ایران در تاریخ عمومی بشر تاثیر فاحش داشته است."(همان، ص32)

درباره توقیعات

توقیع عبارتست از آنچه سلاطین و بزرگان در حاشیه یا در پشت عرایض نویسند که باصطلاح امروزی آنرا دستخط می گویند .

در ابیات شاهنامه نیز لفظ توقیع آمده :

            "دگر گفت کای شهریار بلند              انوشه بدی وز بدی بی گزند

            اسیران رومی که آورده اند               بسی شیرخوار اندر اوبوده  اند

            بتوقیع گفت آنچه هستند خرد ز دست اسیران نباید شمرد

            سوی مادرانشان فرستیم باز                         بدل شاد وز خواسته بی نیاز ....."(ص62)

توقیعات انوشیروان  شامل سؤالات موبدان و وزیران از انوشیروان و پاسخ انوشیروان  به آنهاست .

این کتاب که چندین باردر هند به چاپ  رسیده و نسخه های آن نایاب گردیده ، موسوم به "دستورنامه کسروی" است .

اسماعیل امیر خیزی درباره آن نوشته است :

"این کتاب به دستور شاهزاده مراد بخش کوچکترین پسران شاه جهان از شهریاران سلاله تیموری در هند از روی یک نسخه عربی که در آن زمان موجود بوده بپارسی ترجمه کرده و آنرا (دستور نامه کسری )نامیده است ...این کتاب حائز(173) توقیع از توقیعات انوشیروان است و با آنکه چندین بار به طبع رسیده و آخرین چاپ وی در تاریخ 1892 در لکنهو صورت گرفته با وجود این نسخه آن بسیار کمیاب و بلکه در حکم نایاب بود " (امیرخیزی، 378)

نخجوانی در مقدمه خود بر این کتاب ، درباره آن می گوید :

"این کتاب یکی از بهترین مآخذ و آثار دوره ساسانی می باشد که مملو است از کلمات حکمت آمیز وآداب و رسوم آن زمان و طرز سیاست و حکومت توأم به عدالت آن پادشاه عادل را به بهترین وجهی بیان می کند ."(مقدمه نخجوانی ،27)

جلال الدین که این کتاب را به فارسی ترجمه کرده ارزش آنرا بسیار زیاد دانسته ،درباره اش می گوید :

"کتابیست متضمن ابواب حکم و آداب مدون از جمله سؤال و جواب که موبدان و دستوران به دستور (کسری)از سر هر امری از امور و موجب هر بابی از ابواب خاصه احکام و اقوال حکمت اشتمال از آن صاحب نصاب کمال نصف پرسیده اند رسانیده و از جمله آن اسئله و اجوبه که هر یک از آن با صد گنج شایگان برایگان ارزان است ."( مقدمه جلال الدین ، 53)

این توقیعات که در زمان هرمز بن انوشیروان به زبان پهلوی تدوین و تالیف شده بود ابتدا از زبان پهلوی و دری به عربی ترجمه شده و ترجمه فعلی از روی ترجمه عربی آنست که درزمان شاه عباس ثانی به قلم میرزا جلال الدین طباطبایی ترجمه گردیده است .

مترجم ترجمه عربی را ترجمه سرسری می داند :

"یکی از ادیبان عهد پیشین آنرا به تازی از لهجه پهلوی و دری ترجمه سرسری نموده "(همان،ص54)

درباره زمان دقیق اولین ترجمه کتاب اطلاع دقیقی در دست نیست اما" مترجم انگلیسی تصور می کند این کتاب پس از زمان شاهنشاهی ساسانیان در سال 636- 651 میلادی  به عربی ترجمه شده است . اما اسماعیل امیرخیزی تاریخ ترجمه این کتاب از عربی به فارسی را سال 1062 می داند. (امیرخیزی ،378)

به عقیده مترجم انگلیسی "اول از پهلوی به فارسی دری ترجمه شده و بعد از آن عربی..."(مقدمه نخجوانی ،ص22 )

توقیعات انوشیروان که در شاهنامه فردوسی آمده نیز در داخل متن و در آخر نیز قرار دارد . دلیل این کار چنین گفته شده "تا خوانندگان خودشان تطبیق نمایند که کدام یک از آنها با پرسش و پاسخ این کتاب مطابقت می کند ." (همان، ص28 )

فردوسی سی و شش توقیع انوشیروان از روی نسخه فارسی دری به نظم در آورده است :"قسمتی از کتاب توقیعات فقط سی و شش پرسش و پاسخ به نظم در آورده است و معلوم می شود همان ترجمه فارسی دری در دست فردوسی بوده است "(همان، صص24-25)

اسماعیل امیرخیزی به اشتباه گمان برده توقیعات پایان کتاب از شاهنامه ، افزون بر ابیات داخل متن است: "حاج حسین نخجوانی از مردان خیر و تجار محترم اذربایجان 36 توقیع دیگر نیز از شاهنامه استخراج کرده بدان افزوده داشت که در کلیه 209 توقیع منسوب بانوشیروان را در آن کتاب به خرج خود به چاپ رسانده ."

حال آنکه در مقدمه ذکر گردیده که ابیات دوبار تکرار شده است و همان 173 توقیع بیشتر نیست.

سبک کتاب

مترجم کتاب در عهد صفویه می زیسته و در آن عهد نویسندگان به نثر مصنوع و متکلف راغب بودند و اینگونه نوشتن را کمال فضل خود می دانستند: "میر جلال الدین طباطبایی در عصر خویش در هندوستان یکی از استادان مبرز نثر فارسی  و صاحب سبک و شیوه نوشناخته می شده و در حق او گفته اند که جز شیخ ابوالفضل کسی نتوانسته است تاریخ را به شیوایی او بنویسد ."(مقدمه مینوی،ص17)

به همین دلیل این کتاب دارای نثری سنگین همراه با کلمات عربی و آرایه های لفظی و معنوی رایج آن دوره است که فهم معنا را مشکل می کند مجتبی مینوی در این باره می گوید:

" انصافا در انشای این توقیعات مهارتی به خرج داده که آنها را چنین دشوار و در غالب مورد دور از فهم ساخته است عمده علت نامفهومی آن ظاهرا این است که می خواسته است هر مطلبی را حتی الامکان به صورت یک عبارت بیان کند و بنابراین جمل را در هم کرده است ." (همان، 18)

نمونه ای از نثر کتاب را در ذیل می بینیم که با جناس و سجع در آمیخته کلماتی چون "مثال، تمثیل ،امتثال " ، "اصدار ، یار ، کار" و"آبا ، ابا" اهتمام مترجم را برای به کارگیری نثر مصنوع و متکلف نشان می دهد :

" فرمان نافذ به تمثیل این مثال جاوید امتثال اصدار یافت تا مگر آباء سعادت یار ما بنای کار بدین مبنا نهاده اند از انقیاد اوامر آباءخود ابا ننمایند ."(ص 73)

همچنین در این نمونه علاوه بر سجع کلمات "کودکان ، بی دایگان ، فرمان، خدایگان " مطابقت جمع کودک و دایه هم دیده می شود :

"در جمع اسیران روم بسی کودکان بی دایگانند در این باب فرمان خدایگان چیست ؟"(ص62)

نقد کتاب

کتاب ترجمه توقیعات کسری انوشیروان شامل چهارمقدمه ، متن توقیعات و ابیاتی از فردوسی در ترجمه 36 توقیع است.

الف- مقدمه ها

مقدمه هایی که پیش از متن کتاب به چاپ رسیده عبارت است از :

1- پیشگفتار مینوی

کتاب با پیشگفتار مجتبی مینوی ، با مطلبی از نوشته های انوشیروان با عنوان "نمودار شهنشاهی "آغاز می شود و پس از آن نویسنده توضیح می دهد:

 "عباراتی که نقل شد از سخنان "خسرو اول شهنشاه ساسانی "بود و قسمتی است از کتابی که آن شهنشاه در باب کار و رفتار و سرگذشت خویش انشا کرده بوده است "(مقدمه مینوی،ص9)

 این مقدمه در تاریخ 1334 نوشته شده است و ضمن توضیحاتی درباره انوشیروان و توقیعات او، فهرستی مختصر از یازده کتاب که اندرزها و حکمتها و نامه ها و حکایتهای عبرت اموز خسرو انوشیروان در آنها چاپ شده آمده است، با ذکر صفحات مربوط درج شده است .

2- مقدمه حاج حسین نخجوانی

مقدمه دوم ازحاج حسین نخجوانی در همان سال1334 است ، در این مقدمه هم درباره کتاب توقیعات ، ترجمه و محتوای آن توضیحاتی داده شده است .

3- مقدمه مترجم  انگلیسی

این مقدمه ترجمه مقدمه "ویلیام یانگ" بر کتاب توقیعاتی است که در سال 1892 میلادی  به انگلیسی ترجمه کرده است . وی فارغ التحصیل از لندن عضو موسسه شاهی آسیا و قاضی دادگستری لکنهو و الله اباد بوده وبا مساعدت دو تن از دانشمندان لکنهو ، این کتاب را ترجمه به انگلیسی و فارسی توأم نموده به چاپ رسانده و مقدمه ای نیز بر آن نگاشته است . وی در مقدمه اش ضمن توصیفی از کتاب و دانشمندان هندی که در ترجمه به او کمک کرده  اند ، توضحاتی درباره تاریخ ایران باستان داده و نمونه ای از تاریخ طبری درباره انوشیروان نقل کرده است :

"حکایتی از تاریخ طبری که آنرا از سفرنامه مستر ورینگ  به شیراز  صفحه 311-313 برداشته ام و معرفی انوشیروان عادل را با آن ختم می کنم ." (مقدمه یانگ،41)

4- مقدمه جلال الدین طباطبایی

"جلال الدین درابتدای مقدمه خود آخرین جملات مقدمه عربی را نقل کرده است . ابتدا متن عربی است و صفحه بعد با عبارت "و بعد" آغاز می شود.

ابتدای کتاب به سبک کتب قدیم در مدح "شاهزاده مراد بخش" با جملاتی چون :"مروج اسلام و مربی مسلمین مقوم ایمان و مقوی مومنین سایه پرورد فروغ ظل الهی ..."(ص50) همراه با اشعاری در بحر مفعول مفاعلن فعولن است و سپس توضیحاتی درباره توقیعات که به نثری همانند نثر توقیعات نوشته شده است.

 ب- متن توقیعات

سؤالات با کلمه "مرفوع" و پاسخ ها با "توقیع" مشخص شده اند به این شکل :

(1)مرفوع جمهور عوام انام از درگاه سروی درخواه اظهار باعث تکرار عفو از مردم گناهکار با وجود ارتکاب معاصی پی در پی می نماید ؟

(1)توقیع گناهکاران در مرتبه بیمارند و ملوک دادور بمنزله طبیبان چاره گر چنانچه عود مرض مریض را از معاودت علاج بی نیاز نمی گرداند هراینه بازگشت عاصیان را از عفو مستغنی نمی سازد :(ص 61)

پایان برخی توقیعات ابیاتی از شاهنامه که درباره آن سؤال و جواب است آورده شده است .

هر مرفوع و توقیع با سه ستاره جداکننده از مرفوع و توقیع بعدی و یا از ابیات شاهنامه جدا گردیده است .

سؤالات از انواع متفاوتی است گاه درباره دلیل مورد لطف یا غضب واقع شدن برخی نزدیکان شاه است و گاه قضیه ای مربوط به رعیت  و یا استفتاء درباره مجرمی است . مثلا سؤال دوم درباره کودکان رومی است که به اسارت درآمده اند و دایه ای ندارند سؤال می شود که با اینها چه کنیم :

(2)مرفوع در جمع اسیران روم بسی کودکان بی دایگانند در این باب فرمان خدایگان چیست ؟

(2)توقیع چون منشور عاطفت دستور برسد در همان آن همه نارسیدگان را بجمعی که همگنان را بر امانت و دیانت آنان وثوق باشد بسپارند که در همه راه با همه راه رقت و نرم دلی که سلوک آن خاصترین خصال خواّس ملوک است سپرده در مرز و بوم روم جمله را بمادران و خویشان ایشان رسانند ." (ص62)

و همچنین توجه به امنیت مردم را نیز در مرفوع و توقیع چهارم می بینیم :

(4) مرفوع  برخی امتعه سالار پاسبانان شهریار را در همین نهضت خسروانی شبروان پنهانی برده اند ؟

(4)توقیع  هر آنکه پاسبانی اموال خسیسه خویشتن از او نیاید حراست نفوس نفیسه خسروان را چگونه شاید ." (ص 64)

همچنین نمونه هایی دیگر را در زیر می بینیم :

اجرای عدالت درباره همه

توقیع ششم درباره تصرف زمینهای دهقانان توسط ملکزاده نرسی است . گویا وی زمینهای دهقانان را که متصل به زمین خودش بوده ضبط کرده و در آن کشت نموده است . انوشیروان او را که پسر کوچک خود است، سست خرد خوانده و دستور ضبط اموالش را داده است :"تا این معنی سبب تأدیب سائر مفسدان و تنبیه سرتاسر خفته خردان گردد."(ص65)

اوضاع لشکر

(26)مرفوع بچه وجه سمت مقصد را در جملگی لشکر کشیها و نهضت ها از جملگی معتمدان نهفته می دارند ؟

(26)توقیع بجهت آنکه ماده خوف و رجا در همگی اطراف و ارجا از جمیع وجوه و جهات زیاد گردد."(ص79)

اعتقاد کسری به خواب و پیشگویی:

(170) مرفوع بچه سبب فرموده اند فلان مرد هندی نسب در خاطر راه خطور و در دل ما جای قبول دارد ؟

(170)توقیع از آنرو که در عالم رویا صادقه آنچه اولیا بینند از نیکویی حال و آینده برای ما دیده و این معنی دلالت تمام بر صفاء ولا و داد و صدق عقیدت و اعتقاد او دارد ." (ص 173)

توجه به ظاهر درباریان به عنوان تاثیر بر باطن

در مرفوع 168پرسش شده چرا انوشیروان خواسته هر کس به حضورش می رود با لباس فاخر باشد  در جواب گفته "بدین وجه وجیه که مبادا صور همگنان بوضع ناپسندیده از راه دیده در آمده در منظر هفت طبقه حدقه جای گیرد چه پیداست که هر آنچه در مرآت متخیله به هیئت منکر عکس افکند هر آینه دیر سمت زوال پذیرد ."(ص172)

توجه به امور اقتصادی و نگهداشت حال رعیت

 (150) مرفوع موجب نهی رعایا از مدافعه اخراج در وقت وجوب اخراج آن چیست ؟

(150)توقیع  باعث منع از این امر ممنوع آنست که اگر به مطالبه ادای آن در یکدفعه مواخذه شوند در آن حالت احوال ایشان نمودار برهنگی درختان باشد در برگ ریزان به موسم خزان "(ص162)

توجه به شایستگی کارگزاران

(151)مرفوع سبب صدور امر عالی بعزل فلان والی چیست ؟

(151)توقیع آن سست رای خویشتن را بسرانجام کارهای سهل که به اهتمام خُردان و اعتنای ناقص خِردان راست و درست آید مشغول میدارد و اعمال و اشغال عظیمه را که پرداخت آن جز به کوشش عظمای اهل عمل بر نیاید ناقص و معطل می گذارد ."(ص163)

ج- اضافات مترجم در برخی توقیعات

امیرخیزی درباره ویژگی این توقیعات و اضافات مترجم می نویسد :

"توقیع از دو جهت دارای اهمیت می تواند باشد یکی از حیث موضوع و دیگری از حیث عبارت و این دو مانند دو کفه ترازو ست که باید معادل همدیگر باشد و نباید یکی بر دیگری بچربد تا تعادل از بین نرود و از قدر قیمت سخن کاسته نگردد و اگر موضوع  دایر بر امور مهمه ای باشد و مبنی بر مصالح عامه در این صورت هرقدر عبارت مفید و مختصر و جامع باشد بهمان اندازه مطبوع و دلپذیر خواهد بود مخصوصا اگر مقصود با بیان ساده و روشن نوشته شود ."(امیر خیزی ،ص389)

چنانکه مجتبی مینوی هم تصریح کرده : "امتیاز عمده این توقیعات در موجز بودن آنهاست "(مقدمه مینوی،13)

مترجم رعایت این اصل را ننموده ودر برخی موارد که گمان می برده متن گویا نیست ، مطالبی به سؤال و جواب ها افزوده است . در میان کلام اصل و افزوده خود تنها کلمه "انتهی" یا "انتهی کلامه" جدایی می افکند که ابتدا خواننده را سر در گم می کند .

           (7) مرفوع عامل فلان ناحیه مبلغ سیصد هزار درهم از جمله خزائن خاصه بدون کلم برمایه محتاجان   تقسیم نموده ؟

(7) توقیع رافع مضمون این فصل خیر تضمین بداند که این امر میمون از دائره فرمان ما بیرون نیست انتهی کلامه و مناسب این امر است آنچه در عهد پادشاهان کیوان جاه سپهر سپهر سریر مهر کلاه نورالدین جهانگیر شاه خلف پادشاه هفت کشور و جلال الدین اکبر شاه صاحبقرانی کورکانی وقوع یافته ..."(ص66)

گاهی به گمان اینکه حرف انوشیروان واضح نیست توقیع را توضیح می دهد و کلماتی به مراتب سخت تر از اول به دنبال می آورد که کمکی به فهم موضوع نمی کند :

(8) مرفوع خازن خزائن خاص معروض می دارد که از فرط اعطا و انفاق خسروی اختلال کلی در اصول جمعیت بیوت اموال راه یافته .

(8) توقیع خدا موفر مال است نه بخل تو عدل جامع است نه جزوی همت تو ما مستغنی ایم از اعانت تو از فرمان است و بر شما فرمانبری انتهی کلامه تقریر این توقیع آنست که عطیه کبرای جناب کبریایی موجب توفیر و تکثیر خزائن ملوک است نه وفور بخل و امساک گنجور و عدل عام و احسان تام شهریاران عنایت حضرت غنی معنی جل شانه سائر دادگران را از نصیحت دیگران در امور و بر مردمان بذل اطاعت و بردن فرمان ."(ص68)

گاهی سؤال و جواب واضح است و نیازی به توضیح ندارد اما توضیحی بی دلیل توقیع را اضافه کرده است .

(51)مرفوع بچه وجه امر عالی به کندن ابواب منزل فلان والی صادر شد ؟

(51)توقیع بسبب حبس نمودن او رسول ما را در درگاه خود انتهی یعنی چون آن مخلوع السعادت فرستاده درگاه خسروی را چندین گاه دروازه  ادبار خانه خود موقوف و محبوس داشته بود بلکه از امید بار وصول و راه دخول محروم مایوس گذاشته درین صورت از روی وجوب مکافات بمثل پاداش جسارت آن بی بصیرت سفیه بدینمایه تنبیه ضرورت است ."(ص51)

د- تاثیر کلمات اسلامی در متن

لحن نثر کنونی کتاب به نثر دوره اسلامی می ماند و اگر ندانیم که درچه زمان توسط چه کسی نوشته شده گمان نمی رود که این سخنان پادشاه ایرانی باشد. انوشیروان دارای دین زرتشتی بوده و کلمات به کار برده در متن پهلوی نیز باید به آن دین نزدیک باشد که در ترجمه نیز باید رعایت امانت گردد اما مترجم به دلیل احاطه به کلمات عربی و اسلامی رایج زمان خود و هم به دلیل اینکه از روی متن اصلی کتاب را ترجمه نکرده ، کلماتی به کار برده که مربوط به دین و زبان مسلمانان و فرقه های کلامی و عرفانی پس از اسلام است. کلماتی مثل:

تألّه:

 (160) مرفوع بچه وجه در باب وجوب حبس فلان مزوّر که بزیّ تشبّه ارباب تالّه بر آمده و لباس اهل تقشف بر تلبیس خویش پوشیده .."(ص168)

            شرع:

در توقیع سوم سؤال درباره اموال شخصی ثروتمند می شود که ایا رواست او از خزانه بیشتر داشته باشد می گوید :"ملک مملوک بحکم عقل و شرع ملک مالک است ."(ص63)

حق تعالی :

(30)مرفوع فلان محتشم زاده را به ضعف و وهن و قوت و قدرت و سستی رای و پستی فطرت منسوب داشته اند و بدین سبب او را مخذول و منکوب  واگذاشته اند ؟

(30)توقیع از اینکه قبل از شکوه نمودن به ما از شکایت به سوی حق تعالی برده "(ص82)

خلود نار:

(47)توقیع آن سست دین بی دیانت در دار دنیا از طرف ما به کشتن سخت سزاوار است و در آخرت منجانب الله بغایت مستحق عقوبت بیشمار و خلود نار "(ص96)

توحید، ایمان

(49)مرفوع از چه راه تشخیص فرموده اند که فلان شخص موسوم به خداجویی بوده بسمت توحید متسّم نخواهد بود ؟

(49)توقیع ازاینرو که در هر آنچه بسمع او می رسد بدان ایمان می آورد "(ص97)

ه- اشکالات ظاهری کتاب

به ویرایش این کتاب توجه کافی نشده ، چنانکه دارای اشکالات ظاهری فراوان است و به نظر می رسد پس از چاپ 1334 هیچ تغییری در آن داده نشده است. به مواردی از این اشکالات اشاره میشود:

1- نداشتن فهرست : بهتر بود برای مشخص شدن حدود نوشته های کتاب ، فهرستی قرار داده می شد که جایگاه چهار مقدمه و آغاز متن اصلی را نشان دهد .

2- سر برگ ها: در دو طرف سربرگها نام کتاب نوشته شده است، در حالی که مرسوم است در یک صفحه نام کتاب و در صفحه کناری عنوان پیشگفتار و مقدمه نوشته شود .

3- نداشتن تیتر برای مقدمه ها : در ابتدای هیچکدام از چهار مقدمه ، نام نویسنده درج نشده و خواننده متوجه نمی شود متن پیش رو چیست و چه عنوانی دارد . در ابتدای پیشگفتار اول ، عنوان "نمودار شاهنشاهی" درج گردیده و مشخص نیست که این متن مقدمه است ، تا انتهای نوشته که نام مجتبی مینوی را می بینیم . مقدمه های بعدی نیز به همین نحو است . همچنین مقدمه جلال الدین هم بدون تیتر است و خواننده ابتدا آنرا با متن توقیعات اشتباه می گیرد .

4- ابهام : در ابتدای شروع اصل کتاب نوشته :

توقیعات کسری انوشیروان از اسناد معتبر تاریخی باقیمانده از دوره با عظمت ساسانیان

                                                مجتبی مینوی

هیچ توضیحی مبنی بر اینکه این قسمت چه ارتباطی با مجتبی مینوی دارد نیامده است .

5- صفحه بندی: در بسیاری از صفحات ، نصف یا یک سوم صفحه سفید مانده است .

6- عدم نشانه گذاری: چه در مقدمه چه در متن اصلی از اصول نشانه گذاری پیروی نشده است؛ به طوریکه خواننده در برخی موارد دچار مشکل می شود. معلوم نیست انتهای جملات کجاست و نقل قول ها در کجا آغاز یا پایان می یابد.

چنانکه در این عبارات می بینیم باید پس از کلمه"عربی" نقطه اتمام جمله گذاشته شود وگرنه با اتصال به کلمات بعدی ، جمله دچارتعقید می گردد: "اول از پهلوی به فارسی دری ترجمه شده و بعد از آن عربی از متون پهلوی و فارسی دری آن سراغی نداریم ..."(مقدمه نخجوانی ،ص22 )

در سراسر مقدمه ها و متن چنین اشکالاتی دیده می شود . همچنین در مقدمه ها هیچ پاراگراف بندی دیده نمی شود و به همان شیوه کتب قدیمی که تمام جملات پشت سر هم ردیف می شد باقی مانده و ویرایش نگردیده است .

گیومه ها نا به جا به کار برده شده است . در قسمت فهرست کتابها گاه کل عبارت شامل نام کتاب ، نام نویسنده و صفحات مربوطه، گاه فقط نام کتاب  گاه محل چاپ و گاه فقط صفحات مربوطه داخل گیومه قرار داده شده و هیچ ترتیب درستی ندارد .

در مقدمه نخجوانی هم هر جا که ازکتاب دیگری مثال آورده نقل قول در گیومه نیست . در صفحه 25 نقل قول از مترجم توقیعات بدون اینکه از متن نوشته نخجوانی جدا شود آورده شده است و معلوم نیست نقل قول در کجا تمام می شود.

7- ابیات توقیعات فردوسی: ابیاتی که از شاهنامه در پایین توقیعات قرار دارد بدون مرجع است . همچنین  یکبار هم شعری که مربوط به توقیع چهارم است پس از توقیع پنجم آورده است .

8- جابجایی: در صفحه 66 ذیل توقیع و مرفوع هفتم پیش از آنکه متن تمام شود سه بیت فرموده فردوسی آمده و ادامه متن به صفحه بعد رفته درحالی که پیش از فرموده فردوسی سه ستاره جداکننده قرار داده شده و خواننده گمان می برد متن تمام شده .

در توقیع نهم هم در انتهای توقیع که مطلبی افزوده خواسته بیتی از سعدی مثال بیاورد؛ اما پیش از آن فرموده فردوسی را آورده و بعد تک بیت سعدی را .

گاهی بین توقیعات ستاره های جداکننده هم وجود ندارد.


منابع:

طباطبایی زواری، محمد جلال الدین ،توقیعات کسری انوشیروان ، به اهتمام حسن نخجوانی ، تهران ، شفیعی ،1387، 188 صفحه

امیر خیزی، اسماعیل ، توقیعات کسری انوشیروان، مجله دانشکده ادبیات  و علوم انسانی تبریز، اسفند 1334 شماره 35 صص 378-390


هیچ نظری موجود نیست: