۱۳۸۸ آبان ۱۴, پنجشنبه

جلوه مسائل زنان در اصول کافی (کتاب مجموعه مقالات همایش کلینی جلد پنجم )

جلوۀ مسایل زنان در  اصول کافی
مسائل زنان و حقوق آنان یکی از مواردی است که همواره مورد بحث و بررسی قرار گرفته است . زنان از دیر باز مورد ظلم قرار گرفته به عنوان جنس ضعیف مورد بهره برداری بوده اند .در زمان جاهلیت زنان در جنگها اسیر شده به بردگی می رفتند و گاه برای جلوگیری از این ننگ پیش از رسیدن به بلوغ زنده بگور می شدند .
زنان در میان قبایل خود نیز از حرمتی برخوردار نبوده تنها به عنوان کالا و خدمتکار و کنیز به
آنان به حساب می آمدند . پس از ظهور اسلام و تأکید پیامبر بر مساوی بودن حقوق زن و مرد ، بر اعراب گران آمد که زنانی را که تا پیش از این به حساب نمی اوردند و آنان را خرید و فروش می کردند با خود مساوی بدانند . این است که در طول روزگار تلاش کردند این حقوق را کمرنگ کرده تنها جنبۀ ظاهری آنرا نگاه دارند . چنانکه می بینیم پس از پیامبر که احادیث جعلی به وفور ساخته شد بخش بزرگی از آنرا مسایل زنان و رفتار با آنان تشکیل داد . در این خصوص احادیثی که در کتب حدیث دیده می شود نمی توان مورد اطمینان قرار داد به ویژه که با نص قرآن و سیرۀ پیامبر و ائمه منافات داشته باشد . همچنین به نظر می آید اگر مواردی که در نفی حقوق زن و خشونتهای معمول در جامعه و قانون آمده، مربوط به اصل اسلام بود گرویدن قشر عظیم زنان به این دین  غریب می نمود. اما اقبال این قشر نشانگر تحریفات بغض آلودی است که پس از سالها به تدریج در این دین پدید آمده به طوری که در سالها و قرون اولیۀ اسلام حضور زنانرا در جامعه و مکاتب علمی شاهد هستیم .کلینی در جمعاوری احادیث و روایات به نظر می آید نسبت به دیگران دقت بیشتری داشته به طوری که کمتر مطلبی دور از ذهن در کتاب خود جای داده است . مطالبی که ویژۀ زنان باشد چندان در آن وجود ندارد و این شاید به علت وسواس وی در گزینش صحیح از سقیم بوده است.
در این کتاب، در برخی احادیث یا روایات، به زنان اشاره دارد .در این احادیث یا روایات، از زنان راوی ، زنان ائمه ، زنان پیامبر و زنانی که مورد احترام یا اعتماد معصومین بوده اند همچنین  نمونۀ سخنان پیامبر ی ائمه در رابطه با زنان و نحوۀ رفتار با آنان یاد شده است.

الف - انواع زنانی که در این کتاب از آنها یاد شده عبارتند از :
1- زنان با ایمان
زنان همچون مردان به پیغمبر ایمان اوردند و به احکام اسلام عمل می کردند و در این کار تفاوتی بین مردان و زنان نبود به طوری که ارزش هر فرد به میزان تقوای او دانسته شده مگر اینکه مردان را بر زنان برتری و افزونی است که البته برای این افزونی تعابیر مختلف است  و برخی آنرا مربوط به برتری مرد از هر جهت نمی دانند و به اموری محدود می کنند . (توضیح این مسأله در تفسیر مجمع البیان ج3ص3 موجود است)
علی بن حسین داستان زنی را نقل می کند که ایمان او موجب توبۀ مردی بد سابقه که قصد گناه دارد ، می شود به طوری که مرد مستجاب الدعوه می گردد . (ج4ص213 - -214)
 با توجه این حکایت می توان ارزش ایمان هر فرد را نشان برتری او دانست نه جنسیت.
زکریابن ابراهیم گوید:" من نصرانی بودم خدمت امام صادق از چگونگی رفتار با پدر و مادر و فامیل نصرانیم پرسیدم فرمود اگر گوشت خوک نمی خورند با آنها غذا بخور و به مادر نیکی کن . (ج4ص473 475)
 مادر این جوان با دیدن نیکی پسر مسلمانش به اصالت دین اسلام پی می برد و مسلمان می شود و این نشان دهندۀ درک زنان از مسائل و فطرت پاک آنان است .
امام صادق درباره مادرش می فرماید: "مادر من از کسانی بود که ایمان داشت و با تقوی و خوش کردار و خدا خوش کرداران را دوست دارد و همچنین فرمود : مادرم گفت که پدرم فرموده : ای ام فروه به راستی من هر آینه نزد خدا دعا می کنم برای گناهکاران از شیعیان مادر هر روز و شب هزار بار، زیرا ما به مصیبت ها صبر می کنیم و می دانیم چه ثوابی دارد و آنها ندانسته صبر می کنند ."( ج3 ص367)
"امام صادق فرمود : فاطمه بنت اسد مادر امیر المؤمنین نخستین زنی بود که به سوی رسول خدا حجرت کرد و از مکه به مدینه با پای پیاده آمد و از خوشرفتار ترین مردم بود نسبت به رسول خدا ....پیغمبر برای او ضمانت کرد که روز قیامت برهنه نباشد و فشار قبر نداشته باشد و هنگام دفن او ، او را تلقین کرد و درباره اش گفت: امروز آخرین قسمت احسان ابوطالب را از دست دادم مطلب این است که اگر نزد این فاطمه چیزی بود ، مرا نسبت بدان بر خود و فرزندانش مقدم می داشت " ( ج3 ص 303- 305)
فرمانبرداری حمیده زن امام صادق :
"از ابو بصیر نقل شده که با امام صادق در راه حج میان مکه و مدینه بودند فرستاده حمیده آمد و کفت : حمیده عرض می کند من خود را از دست داده ام و مثل حال زاییدن در خود احساس می کنم و تو به من دستور دادی که این پسرت را پیش از خودت ضبط نکنم . امام برخواست و با آن فرستاده رفت.(ج3 ص 73)
برای مادر امام باقر کرامتی نیز نقل شده به این مضمون :
"ابی صباح از امام باقر نقل می کند که فرمود : مادرم زیر دیواری نشسته بود آن دیوار شکست ما آوای نگونساری سختی را شنیدیم . مادرم با دست خود اشاره کرد و گفت: نه به حق مصطفی خدا به تو اجازه نداده که بر من فرود آیی . آن دیوار میان جو آویزان ماند تا مادرم از زیر آن گذشت و پدرم صد اشرفی از سوی او صدقه داد.. ابو صباح گوید امام صادق روزی جده خود مادر پدرش را یاد کرد و فرمود : صدیقه بود و در خاندان خاندان امام حسن زنی چون او دیده نشد.( ج3 ص355)
همچنین در حکایت زیر برتری زن و فطرت پاک او در اعتقاد به امام به چشم می خورد در حالی که شوهرش کاملا بی ایمان و درنده خوست :
"یکی از اصحاب ما گفته است که ابو محمد( امام عسگری)را به نحریر(خادم پرستار باغ وحش و سگ چران خلیفه)واگذار کردند و او  به آن حضرت تنگ می گرفت و او را آزار می کرد و زن نحریر به او گفت : وای بر تو از خدا بترس نمی دانی در خانه تو کیست و صلاح و مقام آن حضرت را به او گوشزد کرد و گفت من می ترسم بر تو از طرف او . در پاسخ زنش گفت: من او را میان درنده ها می اندازم  و همین کار را کرد و دید آمن حضرت در میان آنها ایستاده نماز می خواند و آن درنده ها در گرد او هستند ."( ج3 ص 515)
2- زنان مورد اعتماد
 در میان زنان ، زنانی بوده اند که پیغمبر و ائمه به انان اعتقاد وافر داشته اند و آنانرا مورد اعتماد قرار د اده اسرار مهمی را به ایشان سپرده اند و غالبا در میان حکایات می بینیم که پس از هر امامی ، امام بعدی امانات را از یکی از زنان تحویل می گیرد . معلوم می شود بر خلاف آنچه مشهور است زنان در نگاه داشتن اسرار سابقۀ طولانی دارند :
ام احمد بانویی مورد اعتماد امام کاظم بود . پس از وفات امام ، پسرش امام رضا امانت پدرش را از او خواست :
"ام احمد را خواست و به او گفت آن امانتی که پدرم به تو سپرده بیاور .ام احمد به مجرد شنیدن این سخن شیون کرد و سیلی به چهره زد و گریبان درید و گفت : به خدا آقای من مرده است. امام رضا جلو او را گرفت و گفت : سخنی در این باره مگو و اظهاری مکن تا خبر به والی رسد . او سبدی با دو هزار یا چهار هزار اشرفی در آورد و همه آنها را به امام رضا داد نه دیگران و ام احمد گفت: امام کاظم محرمانه به من فرمود : این امانت را نزد خودت نگهدار ر، احدی را تا من بمیرم بدان مطلع مکن و چون مردم هر کدام از پسرانم آمد و آنرا درخواست کرد از تو آنرا به او بده و بدان که من مرده ام."(ج3ص59)
از ابی جارود نقل شده که :
"امام باقر فرمود:چون هنگام شهادت حسین در رسید ، دختر بزرگترش فاطمه بنت الحسین را طلبید و کتاب سربسته و وصیت ظاهره ای به او داد . علی بن حسین در آن حال سخت بیمار بود و به خود مشغول بود و فاطمه آن کتاب را به علی بن حسین داد .به خدا آن کتاب به ما رسیده است ای زیاد. من گفتم خدا مرا قربانت کند در آن کتاب چیست ؟ فرمود : به خدا هر چه اولاد آدم از روز آفرزینش خدا مر حضرت آدم را تا فناء دنیا احتیاج دارند در آن است.به خدا تمام حدود و مجازات ها در آن جهت است تا برسد به مجازات یک خراش در تن."(ج2 ص 449)
ام سلمه نیز یکی از این زنان است:
"ام سلمه نخستین زن مهاجر از قریش بود که در سال چهار قمری پس از وفات همسرش با پیامبر ازدواج کرد . او در غزوات متعددی همراه پیامبر بود و احادیث فراوانی از او نقل کرده است . او تا آخر عمر از حامیان اهل بیت بود . در دوران یزید پس از شهادت حضرت حسین ام سلمه به عزاداری پرداخت و به هنگام بازگشت امام زین العابدین کتابهای علم امیر لمومنین و ذخایر نبوت و خصایص امامت را که نزد او به ودبعت نهاده شده بود به آن حضرت سپرد ."(دایرة المعارف اسلامی ج10ص219)
در کتاب اصول کافی در مورد او اورده است:
امام صادق )ع) فرمود:" چون علی به کوفه رفت ، کتب و وصیت را به ام سلمه سپرد و چون حسن برگشت همه را به او داد".(ج2 ص431)
ابوبکر حضرمی از امام صادق (ع) نقل می کند :
" چون حسین (ع) آهنگ عراق کرد کتب و وصیت امامت را به ام سلمه  سپرد و چون علی بن حسین به مدینه برگشت ام سلمه آنها را به او داد ."( ج2 ص 451)

3- زنان راوی
زنان نیز همچون مردان  مشکلات خود را از پیامبر یا امام سؤال می کردند و یا از طرق دیگر نظر امام را دربارۀ مسئله ای شنیده آنرا ضبط می کردندو در موارد لزوم برای دیگران بیان می نمودند مثلا کنیز ابراهیم بن عبده نیشابوری از کسانی است که حضرت حجت را دیده است و در این باره می گوید:
"من با ابراهیم بر کوه صفا ایستاده بودم که آن حضرت آمد و بر سر ابراهیم ایستادو کتاب مناسکش را گرفت و چیزها با او باز گفت." (ج2ص543)
یا ام هانی که از امام باقر از تفسیر آیه 16و 17 سوره تکویر(سوگند به نهان شونده ها به رونده های در لانه خزنده) سؤال می کند . ام هانی گوید در پاسخم فرمود : که امامی است که در سال 260 پنهان می شود ، سپس چون شهابی فروزنده در شب تار عیان می گردد. اگر به دورانش برسی چشمت روشن شود.(ج2 ص577)
حبابه والبیه( زنی بوده از والبه که نام موضعی است در یمن)روایت گر است (ج2 ص 597)و همچنین خدیجه بنت عمربن علی(ع) که از او روایاتی نقل شده است (ج2ص653)
ب- سفارش به مردان در رفتار با زنان
1- گرامیداشت زنان
ارج گذاشتن به زحمات مادر پیش از پدر سفارش شده است در حدیثی بیشتر به پدر و در حدیث دیگری بیشتر به مادر سفارش شده اما در هر دو مادر مقدم داشته شده است:
"از امام صادق روایت است که مردی نزد پیامبر آمد و گفت : یا رسول الله به که احسان کنم ؟ فرمود به مادرت گفت سپس به که ؟فرمود به مادرت. گفت پس از آن به که ؟فرمود به مادرت. گفت سپس به که ؟فرمود به پدرت."(ج4ص471)
در روایت دیگری در صفحۀ 479 همین جلد ، دو بار به احترام مادر و سه بار به پدر توصیه می شود . به نظر می آید روایت اول صحیح تر باشد و در نقل اشتباه رخ داده باشد زیرا هر دو روایت از پیامبر به نقل از امام صادق است و هر دو باید یکی باشد .
"امام صادق به مردی از اهل مدینه نگریست که برای عیال خود چیزی خریده بود و با خود می برد و چون او را دید شرمنده شد امام صادق به او فرمود : آن را برای عیال خود خریدی و به دوش خود کشیدی تا برایشان ببری هلا سوگند به خدااگر مردم خرده گیر مدینه نبودند من هم دوست داشتم چیزی برای عیال خود بخرم و به دوش خودم برایشان برم ." (ج4 ص 371)
از این حکایت معلوم می شود در بند عیال و خانواده بودن بد نیست بلکه کار پسندیده ای است و دیگر این که امام به شرایط زمان و دیدگاه مردم اهمیت می دهد و نمی خواهد کاری کند که در نظر مردم بد باشد اما انجام دهنده اش را تحسین می کند تا قبحش از بین برود.
پیامبر به مردی که نزد او اعتراف می کند در ایام جاهلیت دخترش را زنده به چاه انداخته است سفرش می کند برای جبران این کار به خاله اش محبت کند به جای مادرش که در قید حیات نیست :
"ابو خدیجه نقل می کند از امام صادق که این قضیه در دوران جاهلیت بوده است که عادت داشتند دختر ها را می کشتند از ترس اینکه اسیر شوند و در میان تیرۀ دیگری فرزند آورند ."(ج4ص481)
در باب زنده به گور کردن دختران در جاهلیت  می توان اذعان کرد که در آن دوره نیز زنان بی ارزش تلقی نمی شدند بلکه به علت ارزشی که برای دختر قایل بودند او را همچون جواهری دور از دسترس می گذاشتند و گاه در خاک می کردند که مبادا به دست دیگری بیفتد. در حالی که جنگ در میان قبایل رایج بود و قانون ننوشته ای بین آنها حاکم بود که منجر به اسیرشدن افراد ضعیف قبیله چون زنان و کودکان بود .اما  هر چند این کار از روی جهل بود نمی توان آنرا دلیل بی ارزشی جنس مؤنث در نزد عرب دانست چنانکه در میان ملل دیگر نیز نظیر این تفکر دیده می شود . فردوسی شاعر نامدار ایران که زنان قهرمانی را در شاهنامه پرورده  در جایی از قول شاهی که دخترش عاشق پهلوانی شده می گوید :
            کرا از پس پرده دختر بود                اگر تاج دارد بد اختر بود
            کرا دختر آید به جای پسر   به از گور داماد ناید به بر
                                                                              (شاهنامه ج 5ص23   )  
و این نشانگر نفرت از ننگی است که دختر ممکن است به بار آورد و اصولا در تاریخ همیشه اعمال زنان بیش از مردان زیر ذره بین بدبینی بوده است .
"جابر گوید مردی نزد رسول خدا آمد و گفت: من جوانی با نشاطم و دوست دارم جهاد کنم ولی مادری دارم که آنرا بد دارد و دلخواه او نیست . پیغمبر فرمود برگرد و با مادر خود باش . سوگند به آنکه مرا به درستی مبعوث به نبوت کرده است یک شب با مادر خود مأنوس باشی بهتر است از یک سال جهاد تو در راه خدا."(ج4ص 481)
در این حکایت فرمانبری و ملازمت با مادر از جهاد در راه خدا بهتر دانسته شده و نشانگر حرمت اوست.
2- نحوۀانتخاب همسر
گزینش همسر از مباحثی است که در اسلام به آن سفارش فراوان شده است از این جهت که همسر مادر فرزند و تربیت کنندۀ اوست . ائمه نیز در همسر گزینی دقت فراوان داشته و به کنیز یا آزاد بودن زن توجه نکرده و تنها پاکی او را در نظر داشته اند چنانکه امام باقر برای همسری امام صادق کنیزی خرید که باکره بود و فرشته ها او را حفظ کرده بودند . معلی بن خنیس در این باره می گوید:
" امام صادق می فرمود : حمیده از چرکینها پاک است مانند شمش طلا . همیشه فرشته ها او را نگهداری کرده اند تا به دست من رسیده  برای لطفی که خدا به من و حجت پس از من داشته است. (ج3صص383- 385)
امام کاظم نیز همسر خود را به قیمتی گزاف می خرد از بنده فروشی که از مغرب آمده است . این شخص اعتراف می کند که زنی از اهل کتاب به او گفته است :
" سزا نیست این دخترک همسر چون تویی باشد . باید این کنیزک با بهترین مردم روی زمین باشد و نزد او چندی نماند جز اینکه از او پسری زاید که در شرق و غرب زمین مانندش نباشد ."(ج3ص423)
این کنیز مادر امام رضا می باشد . توجه به اینموارد  با منع ازدواج با کنیزان مگر در صورت ضرورت تعارض پیدا می کند. مگر اینکه استثنایی در کار باشد که اشاره ای به آن نشده است .
در جای دیگری امام باقر به زراره توصیه می کند اگر در زناشویی با زنان تردیدداردو از انان مطمئن نیست از زنان ساده و نابخرد بگیرد:
"بر تو باد از زنهای ساده و نابخرد بگیری . گفتم : زنهای ساده و نابخرد چه کسانند؟ فرمود : پرده نشینان پارسا ...دخترهای جوان که زیر سرپرستی پدرانندو اظهار کفر نمی کنند و آنچه را هم که شما از امر مذهب می دانیدنمی دانند . گفتم : جز این است که یا مؤمن هستندیا کافر؟فرمود: آن دختر روزه می گیرد، نماز می خواند و از خدا می ترسد و با تقواست ولی مذهب و عقیدۀ شما را نمی داند نه م<منند نه کافر مانند اصحاب اعراف ."(ج5ص 442 - 443)
پس از آن امام او را قانع می کندکه پیغمبران و ائمه نیز زنهای فتنه گر داشته اند و اشاره به زن نوح و برخی زنان پیغمبر اکرم می کند که او را آزار می دادند. با توجه به این نکات زنهای نابخرد را می توان از جملۀ مستضعفین دانست . اینان گرچه چاک و سالمند اما از امور دینی همان ظاهرش را می دانند و ضرری از آنان متوجه نیست. همانند برخی زنان این روزگارکه مرید آیات و احادیث هستند  و بدون چون و چرا عمل می کنند و پا از آن فراتر نمی گذارند .
3- مسألۀ کنیزان
حدیثی از معلی بن خنیس نقل شده در باب حق برادر مؤمن که از امام صادق نقل شده است:
" ...اگر کنیزکی داری بفرستی بستر او را برای او بیاندازد و در شب و روز برای حوایج او بکوشد"(ج4ص515)
در این روایت به نظر میرسد کنیزان همچون زنهای عادی متعلق به یک فرد نیستند و کنیز می تواند با مردان دیگری روبرو شود و حاجاتشان را برآورد . به نظر نمی رسد در حقوق زنان آزاد و کنیز از این جهت فرقی باشد و این از معدود روایاتی است که در این کتاب بر خلاف اصول حقوق زن دیده می شود که در حکم النادر کالمعدوم است .
در تفسیر عیاشی نظیر این حدیث دیده می شود :
"عن احمدبن محمد بن ابی نصر قال سألت الرضا علیه السلام یتمتع الامه باذن اهلها ؟ قال :نعم ان الله یقول فانکحوهن باذن اهلهن"( عیاشی ج1ص234)
این اشاره است به آیه 24 از سورۀ نساء که در تفسیر خسروی در این باره آمده:
"پس به اذن و اجازۀ اهل آنها(موالی و مالکان یا کسی که ولایتی بر آنها دارد مانند پدر یا جد یا قاضی و وصی ) آنها را به نکاح خود در آورید و مزد یعنی مهر آنها را به طور معروف یعنی به طوری که در عرف معمول است و مطابق با شرع باشد به مالک و صاحب آنها بپردازید ."( خسروی ، ج2 ص180)
همچنین گفته شده:
" باید بدانیم قصد صحیح شرعی از زناشویی همانا اعفاف یعنی حفظ عصمت و حفظ آب و نسل پاک استکه هر مردی به زنی و زنی به مردی مختص باشد "( همان ص179)
در کتب لمعه نیز در باب ازدواج کنیزان آمده:
"کنیز به واسطۀ تحلیل ( برای غیر مالک) حلال می شود مانند آنکه مولی بگوید "نزدیکی با او را بر تو حلال کردم "یا " تو را نسبت به نزدیکی با او در حلیت قرار دادم " و در این که بتوان با لفظ اباحه  کنیز را برای غیر حلال کرد ، دو قول وجود دارد . به نظر می رسد که این نوع حلال کردن ملک یمین است نه عقد نکاح و در تحلیل باید به همان مقدار که لفظ شامل می شود و قراین حالیه بر داخل بودن آن در لفظ گواهی می دهد اکتفا شود."(مکی ،ج2 ص74)
با توجه به این نکات به نظر می آید منظور آیۀ قرآن و این حدیث ازدواج منقطع یا دائم با همان نکات شرعی معمول است نه آنچه از آن تصور می شود .
4- دوری از زنان
"از زهری بن محمدبن مسلم بن شهاب گوید از علی بن حسین پرسش شد از بهترین عمل و حضرت "بغض دنیا " را بهترین کاردانست و در ادامه فرمود:
حب زنان یکی از تیره های حب دنیاست همردیف حسد و حرص و ریاست و راحتی و سخنوری آقایی و ثروتمندی .
حضرت همچنین می فرماید:
دنیا دو دنیاست یکی برای دفع ضرورت و دیگری دنیای ملعون و نفرین شده است."(ج4ص393)
در تأویل این حدیث باید گفت همچنانکه دنیا وسیله ای برای رسیدن به آخرت است و در آن می توان هم بدی کرد هم خوبی؛ زنان نیز واسطۀ بدی و خوبی هستند و بسته به اینکه مردان چه نوع برداشتی از وجود زن داشته باشند خود را بهشتی و جهنمی می کنند حب زنان در صورتی که شهوت پرستی باشد و موجب غفلت از یاد خدا، مذموم است و دوستی که موجب حسن رفتار و زندگی مسالمت آمیز باشد و از آن لذات طبیعی منظور باشد پسندیده است چنانکه پیامبر نیز می فرماید : از دنیای شما سه چیز را دوست دارم زن و بوی خوش و نماز و این نمایانگر اهمیت زوجیت و توجه به دنیا در روال طبیعی آن است .
در جای دیگر نیز جابر از  امام باقر نقل می کند که:
"...هر که در دلش صافی خالص دین خدا در آمد دلش از آنچه جز آنست منصرف گردد...ای جابر دنیا چیست ؟ امید داری دنیا چه باشد و به کجا برسد؟ آیا دنیا جز خوراکی است که خوردی یا جامه ای که پوشیدی یا زنی که بدان رسیدی؟"(ج4ص397)
قرار دادن زن در کنار خوراک و جامه مربوط به همان شهوت پرستی است که شامل ثروت و جاه و مقام هم می شود . در اینجا منظور این نیست که ارزش زن نیز اندازۀ خوراک و پوشاک است بلکه چنانکه ذکر شد زن در نظر مردان عامل خوشگذرانی است و این جنبه از وجود زن بیشتر نمود دارد به این دلیل مردان پاک را از آمیختن با زنان منع کرده اند . این ممنوعیت از جهت قبح شیء انگاری زن است همچنانکه اگر زنان به مردان نظری شهوانی داشته باشند ، از آن منع می شوند . بسته به نوع نگاه است که زن یا مردعامل فساد یا سعادتند.
همچنین از رسول خدا روایت شده که:" سه کسند که همنشینی آنها دل را بمیراند : نشستن با اوباش ، گفت و شنود با زنها و نشستن با توانگران."(ج6ص501)
در اینجا نیز اگر با دیدی خوشبینانه بنگریم نهی از رتباط با زنها منظور نیست . زن در جامعۀ آن روزگار عبارت بود از موجودی منزوی که کمتر به دنبال کسب علم و معرفت بود . از اخبار جامعه بیخبر و جز معدودی اهل همراهی مردان و حضور مفید در جامعه نبودند. از این رهگذر سخن پیامبر باز می گردد به همنشینی با کسانی که در ارتباط با آنان نفعی متصور نیست و البته در میان مردان نیز کم نیستند کسانی که دارای چنین خصالی هستند چنانکه اوباش و توانگران که مصاحبت با آنان نهی شده جزو مردانند .
ج- عملکرد زنان
1- پیشگامی زنان
زنان و مردان هر دو به خدمت پیشوایان دین میرسیده سؤالات خود را مطرح می کردند و از این نظر برتری با هیچیک نبوده است چنانکه در این حکایت ابتدا زن راهبه آغاز سخن می کند و پس از اتمام سؤالاتش راهب سؤالات خود را مطرح می کند :
از یعقوب بن جعفر گوید: من نزد امام کاظم بودم که مردی از اهل نجران یمن خدمت آن حضرت آمد این مرد راهب بود و یک زن راهبه هم به همراه داشت ...آن زن راهبه آغاز پرسش نمود و مسائل بسیاری طرح کرد و امام از همه جواب می داد و امام از او پرسش هایی کرد که جوابی نداشت بدهد و سپس آن زن راهبه مسلمان شد و آن مرد راهب شروع به پرسش کرد و هر چه می پرسید امام پاسخ می گفت.( ج3 ص 401)
2- حضور در کنار مردان
بعضی روایات در این کتاب نشان دهنده حضور زنان در جامعه همراه با مردان است بدون اینکه از جانب پیامبر یا امام منعی برای آن ذکر شود از جمله این حکایت:
"روزی رسول خدا در مسجد نشسته بود دختری از انصار آمد و خود او هم ایستاده بود . آن دخترک گوشۀ جامۀ رسول خدا را کشید . پیغمبر برای او برخاست ولی آن دخترک چیزی نگفت و پیغمبر به او چیزی نگفت . تا سه بار این کار را کرد و پیغمبر در بار چهارم برای دخترک برخاست که پشت سرش بود و او رشته ای از جامۀ رسول خدا برگرفت و برگشت .مردم به او گفتن خدا با تو کند انچه کند سه بار رسول الله را گرفتار خود کردی نه چیزی به او گفتی نه او به تو چیزی گفت چکار با او داشتی ؟ گفت در خانه بیماری داریم و خانواده مرا فرستادند تا رشته ای از جامۀ رسول خدا برگیرم برای درمن جویی . چون خواستم آنرا برگیرم مرا دید و از جا برخاست و من شرم کردم که آنرا برگیرم در برابر چشم آن حضرت و نخواستم به او تکلیف کنم که خود آنرا به من دهد." (ج4ص311)
این حکایت همچنین بیانگر این است که در زمان پیامبر در مساجد جای زن و مرد جدا نبوده است و هیچ کس دختر را از آمدن در جایگاه مردان نهی نکرده است.
در روایتی که چند تن یهودی بر پیامبر وارد می شوند و به او به جای سلام سام علیک می گویند عایشه حضور دارد و در این مورد اعتراض می کند . با وجود حضور مرد بیگانه پیامبر وی را از حضور در جمع منع نمی کند. (ج6ص521)
همچنانکه در روایت از امام صادق است که :
"رسول خدا به زنها سلام می کرد و جوابش را می دادند و شیوۀ امیر المؤمنین هم بود که به زنها سلام می داد  و خوش نداشت که به زنهای جوان سلام دهد و می فرمود می ترسم آوازش مرا خوش آید و بر من در آید بیش از آنچه ثواب در سلام می جویم."(ج6ص519)
از این روایت نیز مستفاد می شود زنها آزاد بودند که روی خود را باز بگذارند و با برقع بیرون نمی رفته اند و الا پیری و جوانی آنان به نظر نمی رسید و همچنین شنیدن صدای زن جز در موردی که بیم گناه رود مجاز است.
3- تساوی زنان و مردان
 تساوی زنان و مردان از اصولی است که در اسلام به آن زیاد اشاره می شود در این کتاب غالبا هر قانون و اصلی که اورده می شود به صیغۀ مذکر است که صیغۀ غالب است و شامل همه می شود یعنی هر حکمی هم برای زنان است و هم مردان مگر اینکه استثنا شده باشد . در برخی احادیث نیز غیر مستقیم به تساوی اشاره می شود مانند شهادت دادن دونفر برای اثبات مالکیت فدک برای حضرت فاطمه:
"چون ابو بکر متصدی کار شد وکلای فاطمه را از آن بیرون کرد و فاطمه نزد او رفت و درخواست کرد که آن را به وی باز پس دهد . به او گفت یک سیاه یا سرخ بیاور که گواهی دهد فدک از آن توست . فاطمه امیر المؤمنین و ام ایمن را آورد و گواهی دادند که فدک از آن فاطمه است."( ج3ص 619 621)
یا در این روایت از پیامبر که پدر و مادر هر دو را در در پاک بودن فرزند سهیم می داند:
"جابر از رسول خدا نقل کرد :من شما را خبر ندهم از بهترین مردمانتان ؟ گفتیم چرا یا رسول الله . فرمود براستی از بهترین مردان مرد پرهیزکار پاکیزۀ با سخاوت پدر و مادر پاک است که به والدین خود احسان کند و عیال خود را به پناه دیگران نفرستد."(ج4 ص 181)
در زمان امام باقر هنوز برخی مردم نسبت به دین خود نادان بودند و آنانرا مستضعف می نامید:
" اسماعیل جعفی می گوید: از امام باقر پرسیدم از دینی که برای بندگان روا نیست بدان نادان بمانند . در پاسخ فرمود دین واسع است و رسا و خوارج  از نادانی بر خود تنگ گرفتند . گفتم آیا کسی که این امر را نداند سلامت بماند ؟ فرمودند مگر مستضعفان گفتم آنها کیانند ؟ فرمود زنان و فرزندان شماها . سپس فرمود  تو ام ایمن را می دانی( آزاد کردۀ رسول خدا بود  و از گواهان فدک است) به راستی من گواهم که او از اهل بهشت است و او هم نمی فهمید این مذهب و عقیده ای که شما دارید (یعنی امامت سایر ائمه جز امیرالمؤمنین را نمی دانست و نسبت بدان معذور بود از مجلسی )" (ج5ص449)
از این حدیث چنین برداشت می شود که هرکس به اندازۀ دانش خود مسئول است چنانکه مسئولیت عالم بیش از فرد عادی  است و از او بیشتر بازخواست می شود . در آن زمان که زنها در حصار بودند و از جامعه بی اطلاع تر از مردان اینها  به مسائل دینی خود اشراف نداشته اند در حالی که به هر آنچه که می دانستند عمل می کردند و ام ایمن یکی از کسانی است که به عنوان زنی راستگو به شهادت فرا خوانده می شود .اما گویا در زمان امام صادق این مسأله حل شده و زنان نیز همچون مردان همه چیز را می دانند و دیگر ضعیف شناخته نمی شوند و این نشان می دهد در آن زمان نیز تعلیم زنان دور از ذهن نبوده و به آن توجه می شده است.
"امام صادق (ع): امروز دیگر مستضعفی وجود ندارد مردان به مردان ابلاغ کرده و زنان به زنان ابلاغ کرده اند ."(ج5ص453)

نتیجه:
در کتاب اصول کافی حدیث یا روایتی که خاص زنان باشد و یا مربوط به نوع رفتار با آنان بسیار کم است و تمام قوانین عمومی و مساوی است بر خلاف برخی کتب حدیث که زنان را خوار و خفیف داشته اند و استناد به احادیث ضعیف مشکوک نموده  و زنان را به کلی از حضور فعال در اجتماع منع نموده اند به طوریکه می بینیم در جامعۀ کنونی برخی افراد مانند طالبان افغانستان با بهره گیری از این نوع برداشت های غلط که بی شک دست استعمار در آن است زنان را برده وار محبوس ساخته و نیمی از قوای اجتماع مسلمان را که قشر مهم آن نیز هست از صحنه خارج می دانند و البته این نوع تفکر در برخی علمای بزرگ اسلامی هم دیده می شود  که جای بحث فراوان دارد . اما چنانکه این کتاب معتبر که یکی از کتب بزرگ شیعه است نشان می دهد زن مقامی بسی بالاتر از این دارد که در چهار دیواری محبوس و از کسب علم محروم باشد و حضور زنان در جامعه نشان می دهد زن در زمان ائمه در حصار نبوده است و با روی گشاده و زبان عادی در جامعه حضور داشته می آموخته و پرسش می کرده و منعی بر او نبوده و حتی گاه از مردان نیز پیشی می گرفته است .

منابع
1- کلینی ، اصول کافی ،محمد باقر کمره ای ، انتشارات اسوه ، 1379 چ4
2- ابوالنضرمحمدبن مسعودبن عیاشی السلمی السمرقندی ، تفسیر عیاشی، انتشارات مکتبة الاسلامیه ، تهران
3- علی رضا میرزا خسروانی ، تفسیر خسروی، چاپ اسلامیه، تهران 1390ق
4- دایرة المعارف اسلامی ، ج10
5- مکی ،محمد ،لمعه، محسن غرویان، علی شیروانی ، انتشارات دارالفکر،چ12 ، 1378


امام صادق فرمود متعه را رها کنید آیا شرم ندارید که در مظنه هتک آبرو و تهمت واقع شوید   (وافی باب النکاح ص52)
قوٌام به معنی نگهبان و رعایت کننده و متصدی امور است و هرگز معنی ترفع و برتری ندارد (وسایل ج6ص43)
از امام صادق پرسیدند :
اگر مردی موی سر زن خود را بتراشد دیه او چیست ؟ فرمود اول کتک دردناکی به او می زنند آنگاه او را زندانی می کنند تا موی زن بر وید اگر رویید باید مهر المثل یعنی به قدر مهر هم شأنش به او دیه بدهد و اگر نرویید دیه کامل زن ر باید بدهد (جواهر الاحکام ج6 ص 657)

هیچ نظری موجود نیست: