ماه رمضان همواره از پس از اسلام يكي از ماههاي مورد توجه مسلمانان بوده است به ويژه ايرانيان با آداب خاصي از اين ماه استقبال كرده و سپس آنرا توديع مينمودند. اين ماه بعلت ويژگيهايي كه داشته ،مغضوب و محبوب بسياري از شعرا قرار گرفته كه هر يك براي خود دليل داشتهاند در دورههاي مختلف ادبيات فارسي، همراه با تغييرات مذهبي كه در مردم بوجود آمده، وضعيت شعر نيز با همان تغييرات عوض شده و اين تغييرات بطور مستقيم در شعر تأثير گذاشته است.
چنانكه ميبينيم در عصرهاي اوليه پس از اسلام پايبندي به دين و قواعد شرعي كمتر است و هرچه جلوتر ميآييم به تفيد بيشتري برميخوريم به همين ترتيب نگاه شعرا به رمضان دچار تغييرات محسوسي است . تقريباً تمام شعرا در شعر خود از رمضان و تبعات آن گرچه در بيتي باشد يادي كردهاند.
چنانكه ميبينيم در عصرهاي اوليه پس از اسلام پايبندي به دين و قواعد شرعي كمتر است و هرچه جلوتر ميآييم به تفيد بيشتري برميخوريم به همين ترتيب نگاه شعرا به رمضان دچار تغييرات محسوسي است . تقريباً تمام شعرا در شعر خود از رمضان و تبعات آن گرچه در بيتي باشد يادي كردهاند.
مولوی
مولانا، رمضان ستاترين شاعر تاريخ شعر فارسي است همانگونه كه فرخي را ميتوان پدر رمضان ستيزي ناميد مولانا را بايد پدر رمضان ستايي نام نهاد.
مولانا چون ديگر شاعران رمضان ستاي، هرگز به يك روية عمل نگاه نكرده است از تيررس نگاه مولانا ريزترين و ظريفترين ظرفيتهاي ماه مبارك نيز دور نمانده است. او هم در سلام رمضان شعرهاي منحصر به فرد دارد و هم در وداع با رمضان با جاني ديگر وجهاتي ديگر شكوهمندترين سروده ها را دارد.
.
آمد ماه صيام سنجق سلطان رسيد
دست بدار از طعام، مائده جان رسيد
روزه چو قربان ماست زندگي جان ماست
تن همه قربان كنيم جان چو به مهمان رسيد
صبر چو ماهي است خوش، حكمت بارد از او
زانكه چنين ماه صبر بود كه قرآن رسيد
*
آمد قدح روزه بشكست قدحها را
تا منكر اين عشرت، بيباده طرب بيند
رمضاني كه مولانا آنرا تجربه كرده است با ديگر رمضانها كاملاً متفاوت است او سيراب از قدحهاي روزه است و سير از طعام آسماني.
دلا در روزه مهمان خدايي طعام آسماني را سرايي
در اين مه چون در دوزخ ببندي هزاران در زجنت برگشايي
مولوي را پيرامون رمضان و روزه سخنان سخته و فرهيخته فراوان است كلام او درباره ماه مبارك كاملاً منحصر به فرد است و استثنايي است و اين كلام استثنايي از چشمانداز نقد رمضانيات ديگر شاعران نيز از شكوه و عظمتي ويژه برخودار است.
مولانا برخلاف ديگر شاعران كه رمضان را به سوگ مينشستند، آنرا جشن ميگرفت و اينك در عيد فطر هم به جشن مينشيند اما نه از آن روي كه روزه تمام شده است بل از آنرو كه يك حيات جديد در جهاني جديد و با جاني جديد آغاز شده است.
عيد فطر از چشمانداز مولوي روز وصال است و باز هم روز خوردن طعام آسماني
عيد بر عاشقان مبارك باد عاشقان عيدتان مبارك باد
روزه مگشاي جز به قندلبش قند او در دهان مبارك باد
عيدامد كه اي سبكر وحان رطلهاي گران مبارك باد
و اين رطلهاي گران كه مولوي از آن سخن ميگويد نه از آن دست رطلهاي گراني است كه ديگر شاعران را در عيدفطر فراهم ميآمد.
عيد فطر در نگاه مولانا روز كمال است و وصال روز مشاهده و رويت، ماه فائق آمدن بر تضادها.
عيد آمد و عيد آمد وان بخت سعيد آمد
بر گير و دهل ميزن كان ماه پديد آمد
گرچه در شعر مولوي سرودن دربارة عيد رمضان از همه شاعران طربناكتر و زيباتر است اما شادي عيد او همچون گذشتگان اشاره به خوردن وي و دستافشاني از نوع ديگر ندارد.
سعدی
رمضان در فرهنگ شعري سعدي از جايگاه ويژهاي برخوردار است حضور رمضان و روزه در غزليات سعدي حضوري است پوشيده و رمزي و البته در همه يا بيشتر غزل های سبك عراقي حضور رمضان و روزه چنين است.
از چشمانداز رمضان و روزه عوام گرفته تا روزه و رمضانخواهي سعدي به طور كلي مطالبي خاص پيرامون پرهيز از پرخواري و اندرون از طعام خالي داشتن است.
نگاه سعدي به روزه و رمضان، نگاهي سياسي اجتماعي و انساني جهد كردن براي نجات غريق نه بدر بردن گليم خويش از موج است.
روزه در نگاه سعدي خوراندن طعام است به نيازمندان نه نخوردن طعام از سحر تا هنگام اذان مغرب.
برگ تحويل ميكند رمضان يار توديع بر دل اخوان
يار ناديده سير، زود برفت دير ننشست نازنين مهمان
حافظ
نگاه حافظ به رمضان و روزه نگاهي است رندانه و دو پهلو. حافظ به رمضان و روزه به طنز نگريسته است همچنانكه به ديگر آداب مقدس. اما اين طنز هرگز از سر بيدردي و بيديني نيست او از آنجا كه به ايمان خودش شك ندارد با مقدسات در ميافتد نه از آنجا كه لاابالي است اينقدر هست كه حافظ با نگرشي طنزي و با نگاهي اصلاحجويانه همچون يك مصلح و نقاد ميكوشد تا چهره اصيل و فراموش شده مقدسات را نمايش دهد.
ساقي بيار باده كه ماه صيام رفت در ده قدح كه موسم ناموس و نام رفت
وقت عزيز رفت بيا تا قضا كنيم عمري كه بيحضور صراحي و جام رفت
اما در همين غزل هم اشاره به دوروييها دارد و به زهد فروش حمله ميكند
زاهد غرور داشت سلامت نبرد راه رند از ره نياز به دارالاسلام رفت
بيا كه ترك فلك خوان روزه غارت كرد
هلال عيد به دور قدح اشارت كرد
غزلهاي حافظ را در باب رمضان ستايي و ستيزي نه ميتوان تبرئه كرد و نه تخطئه. همين اندازه تأويل و تأمل به همه حافظشناسان و خودشناسان و خداشناسان مشهود است كه فرهنگ حافظ در آنجا ميگويد:
از مي كنند روزه گشا طالبان يار
و:
كاري بكرد همت پاكان روزهدار
فرهنگ ستيز با رمضان نيست فرم گفتار حافظ از عشق و عرفان و عبادتهاي عاشقانه در برابر عبادتهاي معاملهاي و مقتضيات زمان و زمينه ستايشها و ستيزههاي حافظ را از رمضان و روزه چنين رقم زده است.
در شب قدر ار صبوحي كردهام عیبم مكن
سرخوش آمد يار و جامي بر كنار طاق بود
*
شب قدري چنين عزيز و شريف با تو تا روز خفتنم هوس است
كه يه روشني بوي رمضان ستيزي ميدهد و در مقام تأويل همان باطن را پيش چشم دارد و همه ابياتي در شرف و شرافت شب قدر چون
چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي
آن شبقدر كه اين تازه، براتم دادند.
*
روزه هرچند كه مهمان عزيز است اي دل
صحبتش موهبتيدان و شدن، انعامي
اين از جمله اعتداليترين گفتارهاي حافظ است در باب حلول و عبور ماه مبارك. موهبت و انعام، با توجه به اصل معناي اين دو واژه، در همراهي و رفتن ماه رمضان به شيواترين شكلي اعتدال حافظ را در روبرو شدن با ماه رمضان نمايش ميدهد. اعتدالي كه حافظ همواره از آن دم زده است
شعرهاي حافظ پيرامون روزه و رمضان اغلب فطريه است حافظ همچون فرخي همواره به بهانه عيد به بهاي رمضان پرداخته است.
اما شادي حافظ از نوع ديگري است در عيد فطر در واقع شادي او به جهت سرآمدن دوره اين نامرداني است كه رمضان را نميشناسند نه به دليل سرآمدن ماه شريف رمضان. حافظ رمضان ستيز نيست با رمضان ناشناسان ميستيزد.
روزه يكسو شد و عيد آمد و دلها برخواست
مي ز خمخانه به جوش آمد و مي بايد خواست
نوبه زهدفروشان گرانجان بگذشت
وقت رندي و طرب كردن رندان پيداست
منابع:
این شرحه شرحه شرحه، مرتضی امیری،سفیر صبح،1378
کلیات سعدی ،محمد علی فروغی ،عباس اقبال آشتیانی ،انتشارات فروغی،چاپ 5
، 1370
، 1370
کلیات شمس تبریزی ،منصور شفق ،انتشارات صفی علیشاه،چاپ9،1370
دیوان حافظ،جهانگیر منصور،نشر دوران،چاپ 3، 1378
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر