شمارهزمستان 62،اسماعیل فصیح، نشر پیکان

خلاصه داستان
جلال اریان استاد بازنشسته شرکت نفت در دی ماه 62 به اهواز می رود تا پسر بسیجی مستخدمش را که در خلال جنگ مفقود شده بیابد . وی به طور اتفاقی با جوانی به نام منصور فرجام که از امریکا برای راه اندازی مرکز تکنولوژی کامپیوتر به اهواز امده اشنا می شود . آریان در اهواز دوستانی دارد که منصور فرجام در جریان امد و رفت با انها مهمترین تصمیم زندگی اش را می گیرد. فرجام پس ازمدت کوتاهی به خاطر مقررات دست و پا گیر اداری و عدم نظم در کارهای شرکت نفت ، از کار دلسرد شده سرانجام برای نجات جان سربازی که چشمان نامزدش شبیه چشمان نامزد فوت شده اوست به جای او به جبهه می رود و شهید می شود؛ تا سرباز با کارت او به همراه نامزدش به خارج سفر کند . جلال اریان نیز برای نجات مریم جزایری همسر یکی از اعدامی های دوران انقلاب که ممنوع الخروج و جانش در خطر است به طور مصلحتی با او ازدواج می کند و او و دختر کوچکش را به خارج می فرستد . در این میان ادریس پسر مستخدمش را که حالا معلول شده پیدا می کند و به تهران باز می گرداند .
طرح
داستان دارای یک طرح ساده بر اساس موضوع زندگی و مرگ منصور فرجام است که در کنار ان موضوع های دیگری نیز مطرح می شود . داستان دارای طرح منسجم و معقولی است که تمام عناصر داستان را به جا در خود دارد .
ادامه درکتاب "گذری بر سال های ابری"- انتشارات شالان
هیچ نظری موجود نیست:
ارسال یک نظر