۱۳۸۸ دی ۱۳, یکشنبه

ادبیات سیاسی عصر مشروطه(کتاب ماه ادبیات شماره 4)

چکیده:
صد سال پیش از این تحولاتی سیاسی در ایران رخ داد که در بسیاری از امور تاثیر گذاشت . یکی از مواردی که بر اثر این تحول تغییر اساسی کرد، محتوای نوشته ها و اشعار بود . در این مقاله علت این تغییرات و کسانی که موجب این تحول بودند بررسی شده و نمونه هایی از شعر و نثر معرفی شده است .شعرایی که در این عصر تسلیم اوضاع سیاسی شده و در شعر خود سیاست را دخالت دادند گاه تاثیری مستقیم در تحریک مردم برای انتخاب نوع حکومت داشتند.
 در این زمان شاعرانی چون اشرف الدین گیلانی ،بهار، میرزاده عشقی، عارف قزوینی ، ادیب الممالک فراهانی و ...برجسته اند . مضامین رایج این دوره را:ازادی ، وطن، مشروطه ، جمهوری، مجلس و وکلا تشکیل می دهد . در این مقاله همچنین ویژگی های ادبی این دوره نشان داده شده است.
کلید واژه ها : مشروطه، ادبیات سیاسی، ویژگی های ادبی، شعر سیاسی
مقدمه :
دوران مشروطيت ، نقطه عطفي در تاريخ و ادب ايران بود . تغييراتي كه در اين زمان ، در اوضاع كشور پديد آمد مستقيما بر ادبيات تاثير گذاشت . گر چه از سال ها پيش ، جرقه هاي ساده نويسي زده شد اما تغيير اساسي در محتوا ، از اين زمان آغاز شد ، تا پيش از اين شعرا در دربارها مدح پادشاه مي گفتند و از صلات و جوايز برخوردار مي شدند . اين كار دو حسن داشت اول اينكه شاعر از اين راه زندگي مي گذراند و دوم اينكه آثار او توسط او توسط دربار ، حفظ و منتشر مي شد . محيط خارج از دربار قابليت درك شعر را نداشت و پيچيده گويي و آرايش هاي لفظي كه خوشايند ادبا و سلاطين بود به شاعر امكان ساده گويي نمي داد . اما به يكباره اين اوضاع دگرگون شد و دلايل متعدد موچب تحول عظيم در امور مملكتي شد حضور امير كبير و تاسيس دارالفنون و فرستاده شدن برخي از متفكران براي تحصيل به اروپا و آشنايي با روشهاي ديگر زندگي ، چشم و گوش ايران را به سوي نديده ها و نشنيده ها گشود . كشمكش هايي كه بين دربار و مردم پديد آمد ، تغيير حكومت قاجار و شكستن اقتدار شاهان ، كه تا آن زمان همه كاره بودند و مصداق « الناس علي دين ملوكهم» در جامعه اجرا مي شد ، همه باعث شد كه ادبا از دربار نا اميد شده به ميان مردم بيايند اما اگر به همان سبك و سياق قديم باقي مي ماندند نه خود در ميان مردم جاي داشتند و نه شعرشان طلبه اي داشت . هنگام اوج مشروطه خواهي مردم ، شعرا و نويسندگان از هر طبقه اي كه بودند ، با مردم يكي شده از زبان كوچه و بازار الهام گرفتند و شعر ساختند و تمام پل هايي كه به گذشته ختم مي شد شكسته شد هر چند هنوز برخي از شعرا به اقتضاي حال و مقام ، در وصف شاه نيز مي سرودند ؛ اما آنهم يك بازي سياسي بود براي باقي ماندن . شاعري نوگرا همچون ملك الشعراي بهار كه علي رغم مردم گرايي و وطن پرستي قصايد متعددي براي رضا شاه سروده است يكي از آنهايي است كه توانست هم به ادبيات خدمت كند هم حامي مردم باشد همزمان با اشعار دو پهلوي خود دل شاه را به دست آورد . در اين مقاله سعي شده است آثار شعراي اين دوره حتي الامكان بررسي و تغيير و تحولات اساسي نشان داده شود .
ادبيات سياسي چيست ؟
متفكرين مشروطه در تعريف ادبيات سياسي چنين تعبيراتي دارند:«منظور از ادبيات سياسي ، آنچنان ادبياتي است كه به صورت حكومت و اشرافيت پنجه مي كشد و تمام مظاهر معنوي آنها را به باد حمله مي گيرد.» (محمد مؤمني، ص27 )
«نظم و نثر وسيله اي براي تنوير افكار عموم است و به نوعي هر نوشته با ارزش داراي ارزش سياسي است»(همان ص28) اما تنها اين ويژگي ها نيست كه ادبيات سياسي را مي سازد بلكه اصول جديدي هم براي اين ادبيات نورسيده پيشنهاد مي شود . ميرزا آقا خان مي گويد:« شعر عبارتست از ساختن و پرداختن عبارات پر معني خوش اسلوب با وضع مطلوب و مؤثر در تشريح حالت ملتي ، يا در تشبيه مثل واقعي و مجسم ساختن حالات مخفيه و مناسبات معنويه ي اشياء و رنگ تناسب به آنها دادن به طوري كه در نفوس تأثيرات عجيب بخشد .شاعر نه آنست كه اشياء و حقايق را بر خلاف واقع ترسيم نمايد و مبالغه گويي را چندان از حد بگذراند كه معني زائل گردد. شاعر بايد اوصاف طبيعت را طوري تصوير كند كه از نظر خواننده اخلاق و آداب يك ملتي مجسم شود ...» ( همان ص35 )
ميرزا فتحعلي آخوند زاده نيز معتقد به انتقاد است :«به هر چه كه دست مي زني ايجاب مي كند كه از آن انتقاد شود. ( همان ص32 )و« پرده پوشي و مدارا خلاف اصل انتقاد است » ( همان ص 49 )
اصولي كه ميرزا آقا خان تعريف مي كند تفاوت كلي دارد با آنچه نظامي عروضي در چهار مقاله مي گويد . در اينجا سخن از واقعيت است و نفي مبالغه گويي و در آنجا «معني خرد را بزرگ گردانيدن و معني بزرگ را خرد و نيكو را در خلعت زشت و زشت را در خلعت نيكو نماياندن »( نظامي عروضي ص42) است و معلوم است كه با تغيير ذائقه ي ادبي ، اهداف و اصول نيز متحول مي شود.
تفاوت ادبيات دوره ي مشروطه با دوره ي پيشين
ادبيات مشروطه در جريان جدال با ادبيات كهنه سكل و جان مي گيرد و به همين دليل هم از نظر شكل و هم محتوا نو و سنت شكن است . متفكرين مشروطه اصرار دارند كه كلام را از قصر هاي باشكوه اشرافي بيرون بياورند و به خدمت مردم كوچه و بازار بگمارند .« هدف اشعار در اين دوره بيداري مردم و انگيختن احساسات ملي و ميهني و ترويج آزادي هاي فردي و اجتماعي و طرد خرافات و انديشه هاي سست و ناروا پيكار با بيگانه و بيگانه خواهي انتقاد سخت و بي رحم از نابساماني ها و آشنا كردن مردم به حدود و حقوق انساني آنهاست .»( عبد الكريم ذاكر حسن ص 41)
بر اساس اين هدف مسائل تازه اي در ادبيات مطرح گرديد كه پيش از آن سابقه نداشت ؛
مانند مسائل سياسي و اجتماعي ، مسخره كردن نظام موجود ، آزادي خواهي،وطن دوستي و...كه گاه موجب عوض شدن فرم شعر و حتي وزن و قافيه گرديد . نخستين پيامد تجدد ادبي ، رواج انواع قالب هاي غير مرسوم شعري بود از قبيل انواع مربع
، مخمس و مستزاد . ايرج ميرزا در اين مورد چنين سروده است:
در تجديد و تجدد وا شد ادبيا ت شلم شوربا شد
مي كنم قافيه ها را پس و پيش تا شوم نابغه ي دوره ي خويش»
( محمد جعفرمحجوب ص122 )
در ادبيات مشروطه دو جنبه اساسي به چشم مي خورد : يكي نقد ادبيات گذشته و يكي طرح ادبيات نو، زين العابدين مراغه اي مي گويد "« اين ايام نه آن زمان است كه ارباب قلم و افكار ، اوقات خود را صرف خوليا و افسانه هاي واهي و اراجيف بي معني مثل گذشتگان صرف نمايند كه جز موهوم ، چيزي حاصلشان نخواهد بود »(محمد مؤمني ص 56)
در شعر زمان مشروطه قصيده كه پيش ازاين دوران وسيله ي مدح ووصف بود وسيله بيان احساسات ملي و انتقادهاي سياسي واجتماعي شد. غزل در ادبيات سبك مشروطه وسيله ي تحريك افكار عمومي وترويج انديشه ي آزاديخواهي وميهن دوستي وبيان مطالب سياسي گرديد.» ( عبد الكريم ذاكر حسن ص 50 )
در جريان اين تجددخواهي به قول عارف ، شلم شوربايي ادبيات ، اصلاحات كوچه بازاري جالبي وارد شعر ونثر شد كه نه تنها موجب ركورد ادبيات نشد بلكه آن را گسترش داد به طوري كه متعلق به يك قشر خاص نباشد واين به نظر من ويژگي مهمي است چرا كه شايد هيچ عاملي ، به اندازه ي شعرهاي عاميانه اشرف الدين گيلاني وهمكاران اوكه لحن كوچه بازاري داشتند ، دربرانگيختن مردم موفق نبوده است جنگ وجدالهاي سياسي داخل روزنامه ها وكتابها تنها مربوط به كساني بود كه كوره سوادي داشته وازسياست وبازيهاي آن سردر مي آ وردند اما تنها چيزي كه مي توانست در بين بقال وقصاب ودوره گرد وحتي بانوان اثر داشته باشد ونفوذ كند ، شعري بود كه به زبان خود آنها سروده شود ودر عين حال ، آ گاهي سياسي واجتماعي هم بدهد .
اصطلاحاتي مثل «ددر رفتن » در اين شعر اشرف الدين گيلاني :« مشروطه واستبداد هر دوبه ددر رفتند »(-حجت اله اصيل ص 179 )
بسيار عاميانه است اما اين شعر ، سياسي است ونمي توان ارزش آن راناديده گرفت وهمچنين در شعري ديگر با عنوان « قاطي واطي »(همان 169) مسائل اجتماعي وگراني اجناس ، شكايت ازنبود آزادي بيان ، ضعف سيستم اداري رابه گونه اي طنزوار بيان مي كند . كه همه در هاله اي ازمسخرگي قرار گرفته است ودر عين حال ، آهنگ شاد جذابي دارد.
در زمينه نثر نيز مي توان ازآثار دهخدا درتحت عنوان « چرند وپرند » نام برد كه در تاريخ ايران بي سابقه است هرچند نثر به اندازه ي شعر تاثير گزار نيست اما اين نوشته ها ازجهت عاميانه بودن وذكر نكات سياسي واجتماعي در رديف اشعار طنز سياسي قرار مي گيرد .
نمونه هاي نثر دوره مشروطه :
«مضمون نوشته هاي اين روزگار ، به مسائل اداري وستايش شاهان واميران وتاريخ هاي فرمايشي ، محدود نمي ماند ومعاني تازه با زبان تازه واصلاح ولفظ كوچه بازاري روي كاغذ مي آ يد .»(محمد استعلامي ص 5 ) نوشته هاي ميرزا فتحعلي آخوند زاده وميرزا آقاخاني كرماني ، مقالات ملكم خان وطالبوف ومفاد روزنامه هاي قانون ، اختر ، حبل المتين ، صور اسرافيل ، دانشكده ، تجدد تبريز ، نمونه اي ازادبيات دوره ي بيداري وتجدد ادبي است.
« در زمان مظفرالدين شاه ادبيات سياسي جلوه گاه عقايد وعواطف وادراك اجتماعي روزگار خود مي باشد ودر ميان آنها چند رساله ي هوشمندانه ، برخي منظومه هاي شيوا پاره اي آثارطنز خوب ، مقداري جزوه ومقاله ، به چشم مي خورد مانند :« طبايع الاستبداد » نوشته ي عبدالرحمان كواكبي ترجمه عبدالحسين ميرزا « حقوق ووظائف ملت وهم دردي » از ميرزا اسماعيل مهدوي اصفهاني « نداي غيبي يا تازيانه ي عبرت » شرف ايران وافتخار ايرانيان « نوشته ي شيخ هاشم كاظميني »( عبد الكريم ذاكر حسن ص 330 )
زين العابدين مراغه اي كتاب « ابراهيم بيگ » رانوشت وآن را سرمشق ساده نويسي معرفي كرد :« باسواد وبي سواد بتوانند عبارات اورا تميز دهند ودرمطا لعه اش ماحصل كلام را فهم نمايند.»(محمد باقر مؤمني )
ازنوشته هاي سياسي اين عصر مي توان از « كتاب احمد يا سفينه ي طالبي » عبدالرحيم طالبوف نام برد . قسمتي از نثر كتاب چنين است : « انسان ، آن روز انسان شد ؛ كه لفظ چون وچرا گفتن وماهيت هر چيزي راجستن گرفت ، آنان كه آزاديشان ازدست رفت اگر منتظر بشوند شبه مقصود را نمي كند پس در سر حفظ حريت بايد مرد و زحمت انتظار را نكشيد .»(همان ص 28)
چرند و پرند دهخدا نيز نمونه اي از نثر و طنز سياسي است كه در عين ساده گويي ، منظور خود را القا مي كند.
« جند اثر جديد ترجمه شذه اين عصر نيز شايان اهميتند.از جمله سرگذشت تلماك ، منطق الوحش، بوسه عذرا ، غرايب عوايد ملل»كه مجموع اينها شامل موضوع هايي در سياست عقلي، حقوق طبيعي ، آزادي سياسي، نهضت ملي ،آزادي و بحث و انتقاد اجتماعي مي باشند.» (عبد الكريم ذاكر حسن ص 32)
شعراي اين دوره:
1- شاعران سياسي دوره ي مشروطه چند گروهند . با اينكه هدف مشتركي دارند اما روش مقابله و روش زندگي آنها با هم متفاوت است . از جمله ي اين شعرا ملك الشعراي بهار است كه روزنامه ي نو بهار را تأسيس كرده افكار و عقايدش را به آن وسيله ابراز مي كند .« بهار و روزنامه اش در خدمت حزب تندرو دموكرات قرار داشتند كه هدف خود را استقلال از شمال تا جنوب اعلام كرده بود. اشعار و مقالاتش در انتقاد از كارهاي دولت و سياست هاي استعماري همسايگان تأثير محلي داشت.»( محمد علي سپانلو 1369 ص 265 )
بهار ايران دوستي را از فردوسي به ميراث برده است و عشق به آزادي و دموكراسي را از مشروطه» ( همان ص 258)
بهار در عين اينكه وطن پرست است و همواره از استقلال ميهن دفاع مي كند اهل مماشات هم هست و آشتي ناپذيري عارف و عشقي را ندارد. رضا شاه را هم مي ستايد و در حضور او قصايد قرايي قرائت مي كند كه به خاطر او ساخته است حتي زماني كه در زندان به سر مي برد ،باز هم دست از مداحي بر نمي دارد و همواره منتظر نظر لطف شاه مي ماند:
«ياد ندارد كس از ملوك و سلاطين شاهي چون پهلوي به عز و به تمكين
فرق بلندش دهد جمال به فرقد پر كلاهش دهد فروغ به پروين» ( همان ص 375 )
اما گاه نيز به شكلي ايهام گونه از وضع موجود انتقال مي كند كه هم خود را تبرئه مي كند ،و هم حرفش را مي زند .«در آغاز سال 1303در موافقت اكثريت وكلاي مجلس با موضوع جمهوريت ، مقالات مخالف عشقي ، باعث مرگش مي شود و مقالات فرخي يزدي هم پرونده اي برايش مي گشايد اكما بهار در ضمن دفاع از مواضع اين دو ، دست به يك شاهكار مطبوعاتي مي زند . او در روزنامه ي ناهيد كه وظيفه يسردار سپه است ، مسمطي در ستايش جمهوري چاپ مي كند ، كه كلمات آغازين مصرع ها جداگانه بيت ديگري تشكيل مي دهند كه نكوهش جمهوري است:
«جمهوري »ايران چو بود عزت احرار « سردار سپه مايه ي»حيثيت احرار
كاين صحبت اصلاح وطن نيست كه جنگ است «ننگ است»كه ننگين شود اين نيت احرار»
(همان ص 282 )
« بهار براي خود جهاني دوگانه اختيار كرده است كه پيرامون يكي را ابهام و طنز و تمثيل ، حصار محافظ كشيده و از چشم نامحرم پنهان ساخته و در ديگري ، جهان خصوصيش ، گزارش حساسي از وضع روزگار ، حرص قدرت حاكم به پول و ملك ، سركوب مردم و تشريح اوهام و خرافات عمومي را مي نگارد»( همان ص 299 )
در سايه ي همين جهان خصوصي است كه از دربار اظهار بيزاري و خود را از اتهام سازش مبرا مي كند:
گر فروشم كتاب در بازار به كه خوانم قصيده در دربار » ( همان ص 312)
2- علامه دهخدا نيز با اينكه رسما شاعر نيست و غلبه با آثار نثر و تحقيقي اوست،اشعار سياسي و اجتماعي با ارزشي دارد كه يكي از آنها مسمطي است كه در كشته شدن ميرزا جهانگير خان صور اصرافيل سروده و« بسياري از اديبان آنرا نخستين نمونه ي شهر نو به حساب مي آورند:
اي مرغ سحر چو اين شب تار بگذاشت ز سر سياهكاري
وز نفخه ي روح بخش اسحار رفت از سر خفتگان خماري
بگشود گره ز زلف زر تار محبوبه ي نيلگون عماري
يزدان به كمال شد پديدار واهريمن زشت خو حصاري
ياد آر ز شمع مرده ياد آر...» ( دهخدا (مقدمه لغت نامه)ص290)
كاملا پيداست كه واژه هاي به كار رفته در اين مسمط حاكي از فضاي ظالمانه ي حاكم بر جامعه است و مي توان اين شعر را اثري سياسي دانست.
3- از ديگر شعراي اين عصر اديب الممالك فراهاني است كه او را مي توان بنيانگذار وطنيات و اشعار سياسي دانست:
چند كشي جور اين سپهر كهن را چند بكاهي روان و خواهي تن را
گر زن و فرزند را به خصم سپردي بر تن خود پوش رخت دختر و زن را
هر كه ز حب الوطن نيافت سعادت بسته به زنجير ننگ گردن تن را
اين چكامه در هنگام معاهده يشوم 1915سروده شده تا مردم را به لغو آن تهييج كند» (اسماعيل تاج بخش ص 15)
4- میرزاده عشقي نيز از شاعران متجدد اين عصر است كه حرف هاي خود را در روزنامه ي قرن بيستم به چاپ مي رساند . عشقي دوران كوتاهي از عمر خود را به همراه عارف قزويني در تركيه گذرانده است و با تجديد و اصلاحات آشناست.
«در زمينه ي روزنامه نويسي روزنه اي كه عشقي به ادبيات مغرب زمين داشت از يك سو و فوريت و ضرورت چالش هاي سياسي از ديگر سو او را وا مي دارد كه دشنام هاي عاميانه را چاشني استدلال سياسي و تصوير هاي فرنگي مآب كند. اشارت معدود عشقي به تولستوي و داروين و ماركس و شاهد مثال آوردن از انديشمنداني كه با معيار هاي تثبيت شده و مندرس در افتادند يكي از وجوه فرنگي مآبي اوست‌» ( همان ص 201 )
زبان خشن اما انعطاف پذير او ياراي پرداختن به مضامين غير شعري را دارد و كلمات روزمره را بي پروا به كار مي برد اما«تفاوت بارز زبان عشقي با زبان روزنامه هاي سياسي – ادبي معاصرش اين است كه زبان او داراي بعد ادبي است و از لحظات دراماتيك برخوردار است» ( محمد علي سپانلو 1369 ص 165)
خاكم به سر ز غصه به سر خاك اگر كنم خاك .طن كه رفت چه خاكي به سر كنم
آوخ كلاه نيست وطن تا كه از سرم برداشتند فكر كلاهي دگر كنم
من آن نيم كه يكسره تدبير مملكت تسليم هرزه گرد قضا و قدر كنم» ( همان ص 198)
« عشقي يك چريك ادبي است و عصيانگري كه نماينده ي رمانتيسم انقلابي و آرمانخواهي خيال انگيز جوانان است » ( همان ص 21)
5- يكي ديگر از شعراي مطرح اين عصر ، سيد اشرف الدين گيلاني است كه اشعار خود را در روزنامه ي سياسي نسيم شمال به چاپ دمي رساند . سادگي زبان و همراهي با زبان مردم كوچه و بازار ، او را در ميان مردم محبوب كرده بود و روزنامه اش در همه جا دست به دست مي گشت و مردم اشعارش را براي هم مي خواندند . اشعار او زهر ديگر مبارزان را ندارد اما در آمادگي ذهني مردم بسيار مؤثر بوده است .اشعار او بيشتر راجع به فقر و تنگدستي ، مذهب لزوم باسواد شدن زنان وگاه به مسخره گرفتن مستشاران خارجي وخيانتكاران داخلي است وهميشه با طنز ومسخرگي همراه است وامثال وحكم در آثار اوبه فراواني به چشم مي خورد وازاين نظر مي توان اورا متمايز دانست :
« اي نهنگ السطنه اي صدورو الا مرحبا مي كني در كشتن ملت تقلا مرحبا
نه به سيد رحم كردي نه به ملا مرحبا نه معمم از توراضي نه مكلا مرحبا
بارك الله مرحبا صد بارك الله مرحبا »(حجت اله اصيل ص 73)
6- فرخي يزدي معروف به « شاعر دهان دوخته » اشعارش رادر روزنامه ي طوفان چاپ مي كرد .« شعر فرخي همچنان كه آوازه گر دوموكراسي وستاينده ي ملت بود به سوي زمينه ديگري پرداخت كه مفهوم سياسي عدالت باشد . اواين مفهوم رابه الفاظ گوناگون به مثابه پشتيبان آزادي در شعرهايش نقش مي زند از اين رودر اثر عدالت نه تنها رهنمودي اخلاقي ، بلكه اشاره اي است به يك برنامه اجتماعي » (محمد علي سپانلو 1375( شهر شعر فرخي ص 8 )
فرخي در شعر جديد ايران صاحب مكتب است ودر ديوانش فهرستي ازاصلاحات سياسي كه بيشتر آنها توسط خود اووازعالم روزنامه نگاري به شعر فارسي پاگشا شده به چشم مي خورد . منفعت صنفي ، جنگ اصناف ، توده ي زحمتكش ، صلح كل ، حربه ي وحشت وترور ، فرشته ي صلح ، بيرق سرخ مساوات ، انقلاب خونين ، انقلاب كامل ، صنف ارتجاعي ، جنگ اقتصادي ، مسلك آ زادي ....» (محمد علي سپانلو 1369 ص 429 )
« آن زمان كه بنهادم سر به پاي آزادي دست خود زجان شستم ازبراي ْآزادي
باعالم تكفير صنف ارتجاعي باز حمله مي كند دائم بر مبناي بر بناي آزادي
فرخي زجان ودل مي كند دراين محفل دل نثار استقلال جان فداي آزادي » ( همان ص 470)
« فرخي مسلك حزبي راانتخاب مي كند وتا آخر عمر بيشتر آثارش رابر گرد يك آرمان طبقاتي شكل مي دهد » ( همان ص 21 )
7- عارف قزويني ، شاعري كه او را بيشتر با تصنيف هايش مي شناسيم . كار بزرگ عارف تحول عظيمي است كه در ترانه سرايي پديد آورد .« اوگرچه در بساط استبداد قاجار ، بسيار چريده است اما مي داند كه براي اداره ي كشور ، نالايق وپوشالي اند :
مرد و زن قجر بود این فرقشان که هست
آن مملكت خراب كن اين دل خراب كن » ( همان ص 245)
« عارف وعشقي با دريافت عاطفي خويش در انقلاب شركت كردند : آرمان اصلي هر دو، وطن وآزادي بود اما فرايافت منظمي از طبيعت سياست وحركت نيروهاي مادي نداشتند آنان به رغم آشنايي هايشان با حيدر خان وپسيان ومقالات عشقي درباره ي ماركس وماركسيسم ، انقلابيون امي بودند اما سخنانشان مفهوم ومحبوب مردم روزگارشان شد .» ( همان ص 18)
« هزار سال پس ازفردوسي باادبيات مشروطه يكبار ديگر ايران پرستي به ادبيات ايران باز مي گردد وعارف اين بخت را دارد كه برازنده ترين پرچم دار احياي اين روح تاريخي باشد . در ابتدا شاعر طرز بيان ديرينه را با تعابير نوزاد سياسي در هم مي آميزدمثلا پس ازكودتاي محمد علي شاه قاجار عليه مجلس شوراي ملي وطناب انداختن چند تن از آزادي خواهان شعر عاشقانه ي عارف بدين گونه اصطلاحات رايج زمان خود را بيان مي دارد :
رها نكرد دل از زلف خود به استبداد گرفت وگفت تومشروطه اي طناب انداخت »
( همان ص 36 )
« عارف زندگي دوگانه اي داشت ودر حين مبارزات سياسي روزانه ، شب رابه عشرت مي گذارند وچنانكه از شعرهايش برمي آيد با چهار دختر ناصرالدين شاه روابطي پنهاني داشته است » ( همان ص 33)
يكي ازمعروفترين شعرهاي اوشعري است كه به يادگار بازگشت مشروطيت سروده است ودر آن عملا ، زبان رابه خدمت مفاهيم سياسي گرفته است :
« پيام دوشم ازپير مي فروش آمد بنوش باده كه يك ملتي بهوش آمد
هزار پرده زايران دريد استبداد هزار شكر كه مشروطه پرده پوش آمد
زخاك پاك شهيدان راه آزادي بين كه خون سياوش چه سان به جوش آمد
براي فتح جوانان جنگجو جامي زديم باده وفرياد نوش نوش آمد »
( محمد علي سپانلو 1275 (شخر شعر عارف )ص 45)
8- ايرج ميرزا ، مضامين عمده ي اشعار ايرج را مي توان در اين موارد خلا صه كرد:
الف- انتقاد از اوضاع سياسي واجتماعي كشور ب- خرده گيري بر حجاب بانوان پ- تشويق جوانان به دانش اندوختن ت- توجه به تعليم وتربيت كودكان ث- اظهار علاقه به مادر وحق شناسي او ج- تشويق مردم به وطن پرستي د- انتقاد زاهدان ربايي وفقيهان دروغين .
ويژگي مهم اوسادگي لفظ ومعني است ومايه اي در طنز كه در آثارش ديده مي شود شعرش را خواندني وموثر كرده است :
« نقاب دارد ودل رابه جلوه آب مي كند نعوذ بالله اگر چهره بي حجاب كند .
فقيه شهر به رفع حجاب مايل نيست چرا كه هر چه كند حيله در حجاب كند .
چونيست ظاهر قرآن به وفق خواهش او رود به باطن وتصوير ناصواب كند ..»
(محمد استعلامي ص 358)
9- ابوالقاسم لاهوتي : « اين شاعر نيز همانند عارف وعشقي وفرخي ازگويندگاني است كه تبحر وتعمق زياد در علوم ادبي ولغات عرب كه قدما براي يك اديب آن همه ضرور مي دانستند ؛ ندارد. واين عدم تبحر به سود اوتمام شده زيرا سخنان اورا لطف وشيريني وسادگي بخشيده ودر دسترس همگان قرار داده است . او پيش از آنكه شاعر باشد مرد سياست است » ( يحيي آرين پور ص 498 )
« در زمينه كالبد وقالب سازي در شعر ، يكي از ابتكارات لاهوتي كاربرد پوياي مستزاد است به شيوه اي كه باز تابنده ي آهنگ طبيعي خطابه باشد . لاهوتي در مر حله ي شروه كارش از پيشرواني است كه با جرات ومداومت ، عناصر تبليغي مسلكي رابا غزل فارسي در آميختند خطوط اصلي اين در آميختگي در شعر او عبارتست از: تشويق ايرانيان به عنوان وارثان يك فرهنگ كهن به كست استقلال ملي 2- حمله به سرمايه وترغيب رنجبران به اتحاد وحزبي شدن 3- انتقاد از دولت ودين وترغيب مردم به مخالفت با نهادهاي كهنه .4- مذمت ومحكوم كردن مالكان وفئودالها وترغيب دهقانان به قيام واتحاد با كارگران كه متحد طبيعي آنها هستند .5-ترغيب زنان به احقاق حقوق فردي واجتماعي خويش » ( محمد علي سپانلو 1369 ص 496)
ازاشعار اوست :
« گرگ اين مرتبه در جامه ي ميش آمده است دزد با اسلحه ي ملت وكيش آمده است
خصم شورابه هجوم آمده اورا بزنيد بشتابيد وبياييد وعدورابزنيد
بدتر ازخصم رفيقان دورورابزنيد ديگر اي بي شرفان دست كشيد از شورا
كشور فعله ودهقان نبود صيد شما » ( همان ص 502 )
ازديگر شعراي اين دوره مي توان به پروين اعتصامي ، اديب الممالك فراهاني ، خليل صبري و.... اشاره كرد كه معرفي آنان بحث رابه درازا مي كشد در بخشهاي بعدي مقاله به آثاري ازبرخي ازشعراي ديگر اين دوران اشاره شده است .
ويژگي هاي ادبي اين دوره :
1- سادگي زبان و دوري ازصنايع ادبي در نظم ونثر : ازنمونه هاي زيباي نثر اين دوره بايد ازچرند وپرند دهخدانام ببريم كه با مقاله هاي طنز آميز كه همراه با نقد سياسي واجتماعي است صفحاتي نو، در روزنامه نگاري ايران گشوده است . دهخدا اولين كسي است كه لحن رادر فارسي به كار گرفت وحرف همه ي شخصيت هاي اجتماعي رابا زبان خودشان روي كاغذ آورد نه با زبان نويسنده . او باهمين زبان ساده ، اوضاع سياسي واجتماعي رادر قالب گفت وگوهاي دونفره به شكلي كنايي بازگو مي كند :
« مردي كه ، يك من ريش توي روش است ببين ديروز به من چه مي گويد ، مي گويد « دولت مي خواهد اين قشون راجمع كند مجلس راتوپ ببندد. خدا يك عقلي به تو بدهد يك پول زياد به من ، آدم براي يك عمارت پي وپاچين در رفته ازپشت دروازه ي طهران تا آن سر دنيا اردو مي زند ؟ آدم براي خراب كردن يك خانه پوسيده عهد سپهسالاري آن قدر علي بلند ، علي نيطه ، لبويي ، جگركي ، مشتي ، فعله وحمال خبر مي كند ؟
به به ......» ( دهخدا(چرند و پرند) ص 126)
« كبلا باقر ! بله آقا چه خبر ؟ هيچ آقا چيست اين غلغله ها ؟ غلغل ني پيچ آقا
تازگي حاجي بلال آمده از شهر حلب حرفها مي زند از فرقه ي مشروطه طلب
پس يقين آن سگ بي دين عملش قلابي است
ايها الناس بگيريد كه ملعون بابي است ....» ( حجت اله اصيل ص 81 )
2- كاربرد واژه هاي عاميانه وكوچه بازاري : در اين ويژگي نيز دهخدا وسيد اشرف الدين پرچمدار هستند ودر آ ثار ديگران كمتر ازاين نوع واژه هايي چون « بچه مچه » ، « طهرون » ، « عقل ومقل » ، « گوش بزنگ » ، « ننه جون » ، « گشنه » ، « صلات ظهر » ، « خاص وعوم » ،« پيرزنه » ، « لات ولوت » و.....در اشعار نسيم شمال شاهدي براين مدعاست . اما گاه در آثار ديگران نيز چنين واژه هايي ديده مي شود مثلا در اين ادبيات از بهار جمله هاي « نوش جانت » «مزد شستت » ، جمله هاي عاميانه اند ، كه تا پيش ازاين رواج نداشته است .
« اي محمد خان به دژباني فتادي نوش جانت آبروي تازه زااز دست دادي نوش جانت
در حضور پهلوي اردنگ خوردي مزده شستت هي كتك خوردي وهي بالا نهادي نوش جانت »
( بهار ص 523)
و در اين شعر ميرزاده ي عشقي واژه هاي «كلا نمدي » و« روش » :
« شهر فرنگ است اي كلانمدي ها موقع جنگ است اي كلا نمدي ها
خصم كه از رو نمي رود توببين روش آهنگ وسنگست اي كلا نمدي ها »
(سپانلو 1369 ص 195 )
3- آميختگي واژه هاي قديم وجديد : با ورود واژه هاي سيا سي جديد ، شعراي سبك قديم ، اين دورا در هم آميخته واشعاري نووطنزوار ساختند در شعر عارف بيشتر نمود اين ويژگي رامي بينيم در ادبيات زير واژه هاي « نرگس » و « زلف » ، « پير مي فروش » ، « سلطنت حسن »، « اي پسر » واژه هاي پيش ازمشروطه اند واين واژه ها : ئ« انقلاب » ،« كابينه ي زلف »، « سرمايه دار » ، « ملت »، « مشروطه »، « احزاب »، « جمهور » مربوط به پس از مشروطيت وانقلاب ادبي است :
« مملكت چو نرگست خراب است چاره اي خرابي انقلاب است »
( عارف قزويني ص 408)
« كاش كابينه ي زلفت شود از شانه پريش كاو پريشاني ما جمله مهيا دارد» ( همان ص 214)
«چه ها گذشت ززلفت به دل چه مي داني به كارگر چه زسرمايه دار مي گذرد »(همان ص 239
« پيام دوشم ازپير مي فروش آمد بنوش باده كه يك ملتي به هوش آمد »
هزار پرده زايران دريد استبداد هزار شكر كه مشروطه پرده پوش آمد
زخرقه بازي احزاب دل در آن سرزلف گذار شانه بر آن طرح مشكل افتاده
سلطنت حسن را دوام وبقايي نيست مباش اي پسر مخالف جمهور »
( ذاكر حسن ص 52 )
4- ريختن طرح نو در قالب هاي قديم شعري : بيشتر شعرايي كه پيش از مشروطه ، شاعر بودند دراين هنگام ، افكار تازه ي انقلابي خود رابا همان قالبهاي شعر قديم بيان مي كردند. يكي ازاين شاعران ، بهار است كه در قالب قصيده وغزل ومسمط، افكار سياسي واجتماعي رابيان مي كند :
« از خدا بيگانه ام خواندند اندر مرز طوس از خدا بيگانگان ، اما به پيغمبر ، نبود»
( سپانلو 1369 ص 265 )
فرخي يزدي نيز كه غزلهاي عاشقانه مي سرود دردوران مشروطه غزل رااين چنين مي سرايد :
« در كف مردانگي شمشير مي باد گرفت حق خود رااز دهان شير مي بايد گرفت
تاكه استبداد سر در پاي آزادي نهد دست خود بر قبضه ي شمشير مي بايد گرفت»
( ذاكر حسن ص 50 )
5- كاربرد ضرب المثل وكنايه در شعر يا نثر : در اين ويژگي نيز اشرف الدين گيلاني در اشعارش ودهخدا در چرند وپرندش ، مشتركند . دهخدا همانطور كه ساده وعاميانه اززبان مردم عامي مي نويسد ، مثل ها وكناياتي را كه آنها ناخودآگاه در گقتارشان براي فهم بيشتر مطلب به زبان مي آوردند : آگاهانه وارد نوشته مي كند :
«ميداني كه اگر برنجي كلاهمان توهم مي رود » ( دهخدا( چرند و پرند)ص20 ) « .... چه دردسر بدهم استخوانها خرد كرده ، دود چراغها خورده تاحالا به اين مقام رسيده ...» ( همان 68).« كلاه توي هم رفتن واستخوان خردكردن و دود چراغ خوردن » هر سه كنايه ومثل است كه در ميان كلام عوام ، زياده ديده مي شود .
مثال شعري اين ويژگي رابه وفور در ديوان اشرف الدين گيلاني مي توان يافت امثالي چون :
« شتر درخواب بيند پنبه دانه » ( اصيل ص -134 )
«شنيدن كي بود مانند ديدن »(همان ص 165 )
« زبان سرخ سر سبز ميدهد برباد»( همان 205 )
و« بزك نمير بهار مياد خربزه باخيار مياد » (همان 320)
هريك مصراعي تكرار شونده در ميان بنده هاي مسمط است .
6- هنر فداي سياست : در برخي اشعار ، چنان فضاي سياسي حاكم شده است كه ديگر از دقايق شعري خبري نيست وتنها قالبي منظوم باقي مانده است كه غير از القاي بحثي سياسي هدف ديگري ندارد نمونه اي از آن ، اين ادبيات خليل صبري است :
« به معرض عمل آمد زحرف حد اينك مرام هيئت اصلاح وحزب راديكال
سياست وشعب اقتصاد وامر قضا بيافت در سنوات اخير استقلال
نموده بود به غبن امتياز نفت جنوب حقوق حقه ي يك ملت جوان پامال » ( ذاكر حسن ص 42 )
واين قطعه از وحيد دستگردي :
« منفجر گشت چو نارنجك حراق اروپ صلح را كنگره بشكست وپراكنده كلوپ
شد بدل زمزمه صبح به آوازه ي توپ حق برون نامد جز از دهن توپ كروپ
گشت يكپارچه آتش همه اقطار فرنگ »( همان 58)
در اين دوشعر اگر بتوان به زور تشبيه واستعاره اي پيدا كرد، بهيچوجه نمي توان لطافت وزيبايي هم در ان ديد واز آن لذت برد .
7- رساندن منظور به واسطه ي طنز وهجو : چرند وپرند دهخدا سرتاسر ، داراي اين ويژگي است وهمچنين بيشترين اشعار سيد اشرف الدين. در شعر ايرج ميرزا نيز مي توان نمونه هاي خوبي از طنز وهجو پيدا كرد . در شعر معروف « تصوير زن» ايرج ميرزا نوعي هجووتعريض به عقيده عموم درباره حجاب را مي بينيم .
بالجمله تمام مردم شهر در بحر گناه مي تپيدند
درهاي بهشت بسته مي شد مردم همه مي جهنميدند»( استعلامي 361)
مضامين رايج سياسي
1- يكي از مضامين پر بسامد اين دوره « مشروطه» است . مشروطه موضوع روز است همه يا موافق آنند يا مخالف و يا بر سر چگونگي با هم اختلاف دارند و چه خونها كه بر سر اين اختلاف ، نريخته است . بنابراين جايي نيست كه سخن مشروطه در ميان نباشد و خواه نا خواه به روزنامه و مقاله و ديوان شعر نيز كشيده مي شود . بيشترين شعر مشروطه را در ديوان سيد اشرف الدين مي توان يافت كه از تولد تا مرگ مشروطه و حتي در هنگام بيماري آن نيز رهايش نكرده از تمام لحظات آن شعر ساخته است:
«مجلس فاتحه بر پا سازيد قاري خوب مهيا سازيد
از عسل شربت و حلوا سازيد اين سخن را همه انشا سازيد
رحمه اله علي مشروطه» ( اصيل ص263)
و نمونه اي از شعر اديب الممالك فراهاني :
« امروز كه حق را پي مشروطه قيام است بر شاه محمد علي از عدل پيام است
اين طبل زدن زير گليمت نكند سود چون تشت تو بشكسته و افتاده ز بام است»
( تاج بخش ص 24 )
و اين شعر از سيد مهدي ملك حجاري (قلزم)
« شد ز يمن قدوم مشروطه وضع قانون برون ز حد و شمار » (مجلسي 378)
2- مضمون ديگري كه در شعر اين دوره فراوان ديده مي شود ، «آزادي»است و دليل آن اين است كه هدف مردم از عوض كردن نظام حاكم ، رسيدن به آزادي است و نظام مشروطه يا جمهوري پلي است براي عبور از استبداد به سوي آزادي.بنابر اين در كنار شعر مشروطه، نام آزادي هم به زبان مي آيد.از جمله شاعراني كه براي آزادي شعر سروده ، فرخي يزدي است:
«قسم به عزت و قدر و مقام آزادي كه روح بخش جهان است نام آزادي
ناي آزادي كند چون ني نواي انقلاب باز خون سازد جهان را نينواي انقلاب»
( سپانلو 1375 (شهر شعر فرخي)ص 26-28 )
و همچنين است يحيي دولت آبادي :
« اي جوانان وطن نوبت آزادي ماست روز عيش و طرب و خرمي و شادي ماست»
( مجلسي 531)
3- مضمون ديگر «وطن» است كه از زمان فردوسي تا مشروطه، نامي از آن نبود. از زماني كه فردوسي با تمام وجودش مي سرود كه:«چو ايران نباشد تن من مباد»
ديگر كسي از وطن ياد نكرد زيرا شاعران يا مداح بودند كه در خدمت شاه، قد و بالاي او را وصف مي كردند و يا حكيم و فيلسوف بودند و در بند قديم و حادث وذات وصفات ، اسير انقلاب ادبيروطه وطن را به ياده شهدا آورد . در اين زمان نه شاه لايق تعريف بود ونه از حكمت وفلسفه چيزي عايد ملت شده بود وتنها چيزي كه براي اين ملت مانده بود خاكي بود كه مي توانستند به آن افتخار كنند واز بربا د رفتن آن نگران باشند. عارف قزويني ازاولين كساني است كه وطنيات را به شعر راه داد خوده اودر اين باره مي گويد :«من بي وطن آن روست كه شعروسرودهاي وطني ساختم ديگران در فكره خود سازي بودند وكاره شعروشاعري به افتضاح كشيده بود » ( سپانلو 1375(شهر شعر عارف) ص 171 )
عارف در وصف وطن اشعاره زيادي دارد كه به ذكره دونمونه اكتفا مي شود :
« اندر وطن كسي كه ندارد وطن منم آن كس كه هيچ كس نشود مثله من منم
اندر لحد كسي كه بدرد كفن به تن از بهره آن وطن كه نشد آن من منم »( همان 170)
براي سره كلنل محمد تقي خان پسيان سروده است :
« اين سر كه نشان سرپرستي است وامروز رها زقيده هستي است
با ديده ی عبرتش ببينيد اين عاقبت وطن پرستي است » (سپانلو1369 ص 74 )
ازديوان ميرزاده عشقي :
« شراب مرگ خورم برسلامتي وطن به جاست گركه بدين مستي افتخاركنم »
( همان ص214)
ملك الشعراي بهار نيز در موقعه التيماتوم روس در مورده توقف اصلاحات سروده است :
« هان اي ايرانيان ايران اندر بلاست مملكت داريوش دستخوش نيكلاست
مركز ملكه كيان در دهن اژدهاست غيرت اسلام كو جنبش ملي كجاست
برادران رشيد اين همه سستي چراست ايران مال شماست ايران مال شماست » ( همان ص 267 )
4- مضمون « آزادي قلم » نيز در اشعار سياسي گويان مشروطه ديده مي شود
ازجمله در شعري از محمود تندري (صمصام السلطنه )
« در اولين شرائطه مشروطه گشته قيد آزادي زبان وقلم بهره خاص و عام
اما نبوده شرط كه هركس قلم گرفت دستش قلم كنندونهندش به پاي دام » ( ذاكر حسن ص 25)
وفرخي يزدي هنگامي كه به عنوان نماينده يزد به مجلس راه مي يابد و او را منزوي مي كند چنين مي سرايد :
« تا قلم نگردد آزاد ازقلم نمي كنم ياد » ( سپانلو1375(شهر شعر فرخي)ص10 )
5-موضوع مورد توجه ديگر « مجلس ووكلا » هستند كه آن هم مربوط به مشروطه است وتمام قوانين وتصميمات از زيره دست وكلا واز در مجلس بيرون مي آيد بنابراين ركن اساسي در سياست است . هجووتعريض به اين دو فراوان در اشعار ديده مي شود كه نمونه هايي از آن را مثال مي آوردم :
ميرزاده عشقي :
« اين مجلس چهارم به خدا ننگ بشر بود ديدي چه خبر بود
هر كار كه كردند ضرر روي ضرربود ديدي چه خبر بود » ( داكر حسن ص 60 )
از عارف قزويني :
« خوابند وكيلان وخرابند وزيران بردند به سرقت همه سيم و زر ايران
مارا نگذارند به يك خانه ي ويران يارب بستان داد فقيران زاميران »
(سپانلو 1369 ص 128 )
ازسيد اشرف الدين گيلاني:
« مقصدوكيلان را عاقلانه سنجيديم مشرب وزيران را عالمانه فهميديم
خاك پاك ايران را عارفانه گرديديم هر چه را نبايد ديد ما يكان يكان ديديم » ( اصيل ص 145)
6-«جمهوري » نيزدر اين دوره واژه ي پربسامدي است كه گاه همراه مشروطه وگاه به تنهايي رخ مينماياند كه آن هم موافقان و مخالفاني دارد :
سيد اشرف الدين ، از مخالفان جمهوري است وجمهوري خواهان را به محاكمه مي كشد :
« آخر اي هموطنان صحبت جمهور چه بود در كف بي خبران مشعل بي نور چه بود
اندرين مجلس غوغاي كروكور چه بود يااز اين گفته ي جمهور ، منظور چه بود
نه به آن شوري شوري نه به آن بي نمكي » (همان ص 90)
عارف قزويني اما با حكومت جمهوري موافق است وآن را مي ستايد :
« كنون كه مي رسد از دور رايت جمهور به زير سايه ي آن زندگي مبارك باد
پس از مصيبت قاجار عيد جمهوري يقين بدان بود امروز بهترين اعياد »
(سپانلو 1375(شهر شعر غارف) ص294)
7- حضور بيگانگان در سياست داخلي ايران موجب شده بود كه نام واعمال آنان جزو مضامين شعري درآيد
در جاي جاي ديوان شعري اين دوران نام انگليسي وروس ، مرنالد و شوستر آمريكايي و پاريس ديده مي شود .
عارف قزويني در حمايت از شوستر آمريكايي شعري مي گويد واو را مهمان ايران مي داند ورفتن اواز ايران رابرباد رفتن ايران مي شمارد :
« گر رود شوستر ازايران ، رود ايران برباد ( حبيبم )
اي جوانان مگذريد كه ايران برود » ( همان ص 64)
واشرف الدين گيلاني در جنگ جهاني اول از ستم كاريهاي روس ها در آذربايجان مي گويد :
« خصم اگر آغاز هتاكي كند روس در تبريز سفاكي كند
گر نظام الملك بي باكي كند ملت تبريز راشاكي كند
صبر كن آرام جانم صبر كن » ( اصيل 121)
وبه اميد صلح روس وآلمان ومهرباني انگليس چنين به خود نويد مي دهد :
« بعد ازاين منسوخ مي گردد جفا روس با آلمان كند صلح وصفا
انگليس آيد سر عهدووفا توبكش به چشم خود سرمه خفا ....» ( همان ص 121)
وهمچنين ايرج ميرزا ازپيمان روس وانگليس مي گويد :
« گويند كه انگليس با روس عهدي بسته است تازه امسال
كاندر پلتيك هم در ايران زين پس نكنند هيچ اهمال
افسوس كه كافيان اين ملك بنشسته وفارغند ازاين حال
كز صلح ميان گربه وموش برباد رود دكان بقال » ( حائري ص 79 )
گذشته ازاين مضامين ، هجووطنز وتعريض به شاه وشرح نابساماني اوضاع ومضامين شعارگونه هم دراشعار وآثار منثور به فراواني ياد مي شود كه ذكرآن در حوصله ي اين مقاله نمي گنجد .
نتيجه :
انقلاب مشروطه براثر تغييراتي كه در نظام حكومتي پديد آورد نظام ادبي را هم دگرگون ساخت بطوري كه مضامين رايج شعري كه وصف زلف وخط وخال وابروي يار وحشمت وجاه پادشاه بود تبديل شد به مضامين انقلابي وسياسي . وزبان علمي وادبي به يك باره شكسته شده زبان عاميانه وعاري از تكلفات لفظي رايج شد واين زبان هم به خدمت تفكرات جديد گرفته شد كه عبارت بود از آزادي سياسي واجتماعي ، تجددخواهي ، مبارزه با خرافات ، ظلم ستيزي ، وطن پرستي و در يك كلام ،ديگر حسن شعر در كذب بودن آن نبود بلكه راستي و واقع نگري اساس كار بود وشعر ونثري مورد توجه واقع مي شد كه هدف دار باشد و پيچيدگي هاي لفظي مانع فهم معنايش نشود
ویژگی های این نوع شعر در این موارد خلاصه می شود:
سادگي زبان ودوري ازصنايع ادبي در نظم ونثر، كاربرد واژه هاي عاميانه وكوچه بازاري ، آميختگي واژه هاي قديم وجديد، ريختن طرح نو در قالب هاي قديم شعري ،كاربرد ضرب المثل وكنايه در شعر يا نثر، هنر فداي سياست ،رساندن منظور به واسطه ي طنز وهجو..
منابع :
1- آرين پور ، يحيي ، از نيما ، تا روزگار ما ، تاريخ ادب فارسي معاصر ، انتشارات زوار – چاپ اول 1374
2- استعلامي ، دكتر محمد ادبيات دوره ي بيداري ومعاصر ، انتشارات توس ، 2535
3- اصيل ، حجه اله ، برگزيده وشرح اشعار اشرف الدين حسيني گيلاني ( نسيم شمال ) انتشارات فرزان 1382
4- بهار ، ملك الشعرا، ديوان اشعار ، به كوشش مهرداد بهار _ انتشارات توس 1368
5- تاج بخش ،دكتر اسماعيل ، گزينه ي اشعار اديب الممالك فراهاني انتشارات قطره 1374
6- حائري ، سيد هادي ، ديوان ايرج ميرزا ، انتشارات جاويدان 1364
7- دهخدا ، علي اكبر چرند وپرند – ناشر : كانون معرفت ، چاپ سوم تهران 1373
8- دهخدا ، علي اكبر مقدمه ي لغت نامه ، موسسه انتشارات وچاپ دانشگاه تهران 1373
9- ذاكر حسن ، عبدالكريم ، ادبيات سياسي ايران در عصر مشروطيت از استقرار مشروطيت تا خلع قاجار ( 1285 – 1304 )
10- سپانلو، محمد علي چهارشاعر آزادي ( جستجودر سرگذشت وآثار عارف قزويني ، بهاره عشقي وفرخي يزدي ) انتشارات نگاه ، چاپ اول 1369
11- سپانلو ، محمد علي شهر شعر عارف ، انتشارات علمي ، چاپ اول 1375
12- سپانلو محمد علي ، شهر شعر فرخي ، انتشارات علمي چاپ اول 1375
13- عارف قزويني ديوان اشعار
14- مجلسي ، محمد ، سخنوران نامي ايران در تاريخ معاصر
15- محجوب ، محمد جعفر ايرج ميرزا ، نشر انديشه 1353 چاپ سوم
16- معين ، محمد چهار مقاله اي نظامي عروضي ، انتشارات امير كبير چاپ دهم 1369
17- مومني ، محمد باقر ، ادبيات مشروطه ، متن سخنراني 24 آذر 1352 آمفي تئاتر دانشكده فني دانشگاه تهران ، انتشارات گليشايي 1352

۱ نظر:

setayesh_lili@yahoo.com گفت...

سلام اسماعيلي هستم از خبرگزاري فارس اگر امكان باشه درباره ادبیات سیاسی عصر مشروطه، يه مصاحبه باهاتون داشته باشم مقاله شما مفيد بود اگر لطف كنيد تماس بگيرد ممنون ميشم